کج الکفتر
...کج الکفتر دانا، همیشه سرش به مطالعه مشغول بود. برای همین این اسم را به او دادند. زندگی او همین طور طبق روال هر روز میگذشت و هر روز داناتر میشد تا به جایی رسید که دیگر از اینترنت هم سریعتر عمل میکرد....
نویسنده: مهدی غره داغی ، عضو نوجوان مرکز شماره ۷ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان قم
امروز در ژوئن 2040 درختی میباشد. یکی دیگر از روزهای دهکده ی بهشت تبالی میباشد. در اینجا دو میلیارد و چند صد صفر دیگر درخت وجود دارد. این درختان انواع گوناگونی دارند، یک میلیارد و دو صفر جور درختان کوچک و یک میلیارد و چند تا صفر دیگر بقیهی درختان. ولی در اینجا یک درخت وجود دارد که مثل بقیه نیست و مانند علف هرز رشد نمیکند و اسم او هست: کج الکفتر دانا. که همیشه مشغول کتاب خواندن است و آنقدر ظاهر زیبایی دارد که نگو. مثلاً بازو دارد به اندازه ی پاهای بقیه ی درختها. موهایی دارد که جِرم آنها برابر یک میلیون تن است و خلاصه خیلی استثنایی است.
در سرما کتابی درباره بخاری مطالعه میکند و گرم میشود و در گرما اطلاعاتی درباره ی کولر و وسایل سرمایشی میخواند و خنک میشود.
کج الکفتر دانا، همیشه سرش به مطالعه مشغول بود. برای همین این اسم را به او دادند. زندگی او همین طور طبق روال هر روز میگذشت و هر روز داناتر میشد تا به جایی رسید که دیگر از اینترنت هم سریعتر عمل میکرد.
روزی درخت ژورول، سوالی از او پرسید و او به سرعت نور جوابش را داد و دهان درخت ژورول از تعجب وا مانده بود و چند عابری که از آنجا می گذشتند از تعجب خشکشان زده بود، به همین خاطر درخت دانا را با خودشان به شهر بردند. اما وقتی فصل میوه ها رسید، درختها گفتند این که میوه ای ندارد. کج الکفتر غمگین شد؛ اما چیزی نگفت. زمستان که شد، همه ی درختان غمگین و خوابآلود بودند. کج الکفتر دانا همه را دور خودش جمع کرده بود و شیرین زبانی می کرد.