پسرکی در آغوش خدا
نشانه های خدا
باران میبارید. پسرک در اتاق کوچکش رو به قبله نشسته بود و قرآن میخواند. به دومین آیه که رسید ....
باران میبارید. پسرک در اتاق کوچکش رو به قبله نشسته بود و قرآن میخواند. به دومین آیه که رسید فکرش مشغول شد. بلند شد؛ قرآن را بست و گذاشت روی میز.
بادگیر سرمهایاش را پوشید. در چوبی را بست.
آمد بیرون، دید زمین گلی است اما اهمیتی نداد. دوچرخهی قرمز زنگزدهاش را برداشت به سمت جاده به راه افتاد. سوار دوچرخه شد و در حالی که صدای زنگ آن را در میآورد پیش رفت تا رسید به گندمزارشان.
دوچرخه را به نردههای چوبی کثیف و پوسیده تکیه داد و به آن طرف نرده پرید ...
وسط گندمزار که رسید ایستاد. لحظهای مکث کرد به اطراف خود نگاهی انداخت. مِهی غلیظ همه جا را فرا گرفته بود.
پسرک متعجب بود که چرا در تابستان چنین باران شدیدی میبارد؟
چند دقیقهای محو تماشای خوبیهای خداوند بود.
سرش را رو به آسمان کرد در حالی که قطرات باران به روی صورت سرخش میچکید فریاد زد: خدایا!
صدایش در دشت پیچید: خدایا!
ادامه داد، یکی از نشانههایت را نشانم بده. آسمان آبی شد؛ مه از بین رفت؛ فرزندی متولد شد.
ولی او ندید. پسرک مکثی کرد و باز فریاد زد خدایا! یکی از عظمتهایت را نشانم بده، خداوند سیبی قرمز و درخشان را از درخت انداخت؛ ولی باز او ندید.
در دل پسرک غوغا بود. بغض گلویش را گرفته بود. دوباره فریاد زد خدایا یکی از مهربانیهایت را نشانم بده. خداوند کاری کرد که مادرش خندید و به پسرک فکر کرد ولی باز هم پسرک آن را ندید!
پسر سر در گریبان بود و در گوشهای نشست. گلویش مانند سنگی شده بود و از بغض درد گرفته بود.
دیگر باران نمیبارید. دید چیزی در آسمان میدرخشند. سرش را بالا کرد دید ستاره است که میدرخشد. فریاد زد: «خدایا دوستت دارم».
ستاره پر رنگتر شد. دوید سمت دوچرخهاش با دویدن او گندمهای هزار دانه به سمت زمین سجده میکردند. رسید به دوچرخهی زنگ زدهاش آن را برداشت و راهی خانه شد. کلاه بادگیرش در باد میرقصید و فقط صدای قیژ قیژ چرخها بود که به گوشی میرسید.
به کلبه که رسید دوچرخه را پرت کرد زمین. در چوبی رنگ و رو رفته را نه یک بار نه دوبار بلکه بارها و بارها با شوق کوبید تا بالاخره مادرش در را باز کرد. مادر را بغل گرفت و در گوشش زمزمه کرد دوستت دارم. به اتاقش رفت قرآن را باز کرد و نشانههای خدا را یکی یکی خواند.
محمّدرضا رضاییمن / گروه سنی: د
کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان مرکز 30-استان تهران