بهترین جای دنیا

داستان کودک رضوی

زیر رده : داستانک
گونه : فراواقعی(سورئال)
گروه سنی : ۱۱ تا ۱۴ سال
نویسنده : ستایش فتحی

روزی قالیچه ای در قالی فروشی دراز کشیده بود.قالیچه از قالی دست دوم شنیده بود که: دنیای بیرون از مغازه جایی بسیار عجیب است. او شنیده بود که: با پاهای بدبو و کثیف روی فرش ها وقالیچه ها راه می روند.

شرح داستان

روزی قالیچه ای در قالی فروشی دراز کشیده بود.قالیچه از قالی دست دوم شنیده بود که: دنیای بیرون از مغازه جایی بسیار عجیب است. او شنیده بود که: با پاهای بدبو و کثیف روی فرش ها وقالیچه ها راه می روند.قالیچه می دانست که اگر آفتاب، روی نخ های نازک قالی بخورد، قالیچه پیر می شود.قالیچه از نم نم باران هم بدش می آمد؛ چون می دانست اگر باران روی آن بخورد.بوی نم می گیرد.خلاصه فکرمی کرد اگر به یک تالار بزرگ برود چقدر همه به او احترام می گذارند! قالیچه بازهم فکر کرد که: نکند به مهدکودکی بروم که با آبرنگ و چسب روی قالیچه بریزند؟! وای! اگر دخترهای مهدکودک با قیچی از ریشه های من ببرند! اصلا.اصلا !شاید هم به جایی بروم که برای عروسی ها مرا امانت بدهند.کاش به خانه ای بروم که تازه ساخته شده باشد وباکاشی های آن خانه همرنگ باشم!

ناگهان در مغازه باز شد. به نظر می رسید پیرمردی برای خرید قالی آمده است..همه ترسیده بودند. پیرمرد به سمت قالیچه ما آمد.آقای فروشنده قالیچه را لوله کرد و در روکش مخصوص قالی ها گذاشت.

قالیچه ،هنگامی که چشمان خود را باز کرد خود را در یک حیاط بزرگ دید که مردمان زیادی در رفت وآمد بودند.او می ترسید! اما به آرامی ترس او ریخت.قالیچه، دیگر از آفتاب خوردن روی نخ های نازکش نمی ترسید! بعداز چند لحظه ،گریه اش به اشک خوشحالی تبدیل شد.چه حس قشنگی! قالیچه، دیگر ازخاک کف کفش ها هم بدش نمی آمد ،زیرا می دانست او اکنون قالیچه ی حرم است.جایی که همه، آرزوی حضور در حرم پرشکوه امام رضا(علیه السلام)را دارند.قالیچه، اینجا بودن را با هیچ چیز دیگر عوض نمی کرد.

اثری از نوجوان11 ساله ستایش فتحی عضو  کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان مرکزفرهنگی هنری  هفشجان استان چهار محال و بختیاری است.

مشخصات داستان
سال انتشار : ۱٣٩۶
سال تولید : ۱٣٩۶
زبان : فارسی