لزوم آشنایی کودکان با ارزش های محیط زیست و میراث فرهنگی

کودک ،محیط زیست ومیراث فرهنگی

دسته : سخنرانی

"لزوم آشنایی کودکان با ارزش های محیط زیست و میراث فرهنگی " عنوان چهارمین نشست علمی هفته ملی کودک بود که در تاریخ 96/7/16 در سالن کنفرانس شماره 1 مرکز آفرینش های فرهنگی توسط اداره کل آموزش و پژوهش برگزار شد.
این نشست باحضور مربیان و مسئولان مراکز فرهنگی هنری ،کارشناسان و کارشناس مسئولان ومدیر کل آموزش و پژوهش و فعالان فرهنگی برگزار شد . هدف از برگزاری ، بزرگداشت هفته ملی کودک وارج نهادن به دوران کودکی ،نیازها و خواسته های کودکان بود.
سخنران این نشست جناب آقای دکترفرهاد نظری بودند که به موارد زیر اشاره کردند:
-بر قراری تعامل درست با محیط زیست
-رازهای پیوستگی حیات وارتباط نسل امروز با گذشته و آینده
- نقش قصه و بازی در طول تاریخ

شرح فیلم و صوت

 

محور نشست روزچهارم : کودک ، محیط زیست و میراث فرهنگی

عنوان نشست : لزوم آشنایی کودکان با ارزش های محیط زیست و میراث فرهنگی

زمان : روز یکشنبه 16/7/96   ساعت 10-12

سخنران : جناب آقای دکتر فرهاد نظری

 

بسمه تعالی

میراث فرهنگی به معنی عام کلمه، تقریباً شامل همه وجوه فرهنگی است که از گذشته به ما رسیده است؛ زبان، موسیقی، آثار و بناهای تاریخی، بازی ها، ... و هر آن چه که نمایانگر وجهی از میراث فرهنگی ما است را می­توان در زمره­ی میراث فرهنگی قرارداد. میراث فرهنگی امروز مفهوم بسیار گسترده ای دارد حتی میراث طبیعی و محیط زیست و نحوه ی تعامل با محیط زیســت را نیز در برمی گیرد و تنها به اشیــاء عتیقه، بناهای تاریخی، ... نمی پردازد بلکه جنبه های ناملموس دیگری از جمله قصه ها، بازی ها، فنون (قالیبافی، ...) را نیز در برمی گیرد.

تنها زمانی که تجربه گذشتگان را مرور کنیم و بهره لازم را از آنها ببریم، می توانیم با محیط زیست تعامل درستی برقرار کنیم. امروزه شاهد خبرهای ناخوشایندی هستیم از قبیل : خشک شدن برخی از رودخــانه ها، مشکلاتی که برای دریاچه ها پیش می آید، کشور ایران به سمت بیابانی شدن پیش می رود، منابع آب شیرین دچار آسیب­هایی می شود و در نهایت بحران هایی که محیط زیست در اثر تداوم این مشکلات با آن روبرو می شود و منجر به این می گردد که مسئولین و کارشناسان هشدارهای جدی پیرامون آن به مردم بدهند. وضعیت محیط زیست در ایران به ویژه وضعیت آب، بسیار بحرانی است. بنابراین باید در امور صنعتی، کشاورزی، آب شرب، ... صرفه­جویی کنیم.

حداقل می توان ردپای یک تمدن هشت هزارساله را در کشور ایران دنبال کرد که این تمدن در جای جای ایران(از حاشیه بیابان لوت، جیرفت و شهرسوخته تا کرمانشاه، آذربایجان و شیراز،...) بصورت پیوسته وجود داشته است. بدین معنا که در طول این مدت مردم در این سرزمین زندگی کردند و با مشکلاتی نیز مواجه بودند اما به بحرانهای امروزی دچارنشدند و حیات در این کشور منقطع نشده است. بسیاری از تمدن ها بطور موازی با ایران هم سابقه بودند ولی به دلایل مختلف از جمله منابع طبیعی، منقرض شدند و بعد از هزاران سال تمدن دیگری جایگزین آن شده است.

در تقسیم بندی سازمان ملل از کشورهای جهان، 200 کشور رسمی در جهان داریم؛ از نظر تاریخی دوسوم آنها کشورهایی هستند که عمرشان به 100 سال نمی­رسد و از تجزیه امپراطوری های بزرگ بوجود آمدند، کشورهای نوپا، جوان و تازه استقلال یافته ای هستند. حدود یک­سوم، کشورهای سده­ای هستند مانند بسیاری از کشورهای اروپایی و آسیایی، در این بین فقط چند کشور مثل ایران عمرشان به بیش از هزارسال می رسد. جای بسی تأمل دارد که ایران با وجود بیش از 10 هزار سال چطور توانسته بر مشکلات و مسائل منابع طبیعی و زیست محیطی غلبه کند و به مرز نابودی کشیده نشود، علی رغم اینکه همواره در معرض تهدید و حمله اقوام دیگر بوده است و با وجود همه این موانع توانسته به حیات خود ادامه دهد. کشوری که از روز اول عمده بخش های آن کم آب بوده، چطور توانسته چنین تمدن درخشانی را ایجاد کند که نقش آن در ایجاد تمدن بشری بی بدیل است. بطور نمونه در حوزه میراث فرهنگی جهانی بسیاری از کشورها آثار خود را در فهرست یونسکو به ثبت می رسانند تا اعتبار بگیرند اما در مورد آثار ایرانی اینچنین نیست چراکه وقتی یک اثر ایرانی در فهرست میراث جهانی ثبت می شود به آن وزن و اعتبار می بخشد. بطورمثال وقتی شاهنامه فردوسی در فهرست حافظه بشری و حافظه جهانی ثبت می شود، برخورد و واکنش­های کسانی که مرتبط با این اثر هستند خیلی متفاوت از آثاری است که از دیگر کشورها ثبت می شود، آنچه که گواه بر این قضیه است، وقتی شاهنامه فردوسی در فهرست حافظه بشری ثبت شد، مضمون سخنران مسئول وقت این بود؛ « کتابی که با ستایش خرد آغاز شده باشد تنها متعلق به ایران نیست بلکه متعلق به همه­ی بشریت است و باید به همه بشریت تبریک گفت که این اثر در فهرست حافظه بشری شناخته و ثبت شده است ».

 در حوزه میراث معنوی و ناملموس نیز چنین است؛ بطور نمونه امروزه جشن نوروز بعنوان یکی از بزرگترین جشن های بشر در فهرست میراث فرهنگی یونسکو به ثبت رسیده و دوازده کشور(ایران، عراق، ترکیه، ترکمنستان، آذربایجان، افغانستان، پاکستان، هند،  قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان، تاجیکستان) این جشن را جشن ملی خودشان می دانند و به آن افتخار می کنند. آنچه که حائز اهمیت است اساساً تمامی مباحث فرهنگی ایران، پیامشان امید به زایش دوباره، امید به صلح ودوستی و رفع کدورتها است و حول محور انسانیت می باشد. همانطور که به وضوح شاهد پیام­های بسیار انسانی در کلام سعدی(بنی آدم اعضای یکدیگرند           که در آفرینش زیک گوهرند) هستیم، همه جهان بر آن

تفاهم کرده­اند و این پیام­ها در زمره باورهای آنها قرار گرفته است. با توجه به این مصداق ها، همه مصادیق، وجوه و آنچه که نماینده­ای از میــراث فرهنگی ایران هستند دارای همین پیــام هستند. امروز می توانیم از این ظرفیت های بی بدیل که به وفور دیده می شود برای تربیت کودکان استفاده کنیم.

یکی از رازهای پیوستگی حیات در این سرزمین، ارتباط نسل امروز با گذشته و آینده است. - دیگران کاشتـند، ما می خوریم و ما می کاریم تا دیگران بخورند -. ما حق نداریم سهم آب آیندگان را پیش­خور کنیم زیرا هزاران سال طی شده تا منابع زیرزمینی آب بوجود آمده؛ گذشتگان با مصرف درست، برخورد درست و یا پرستاری از طبیعت، یک هم افزایی دوجانبه بین انسان و محیط زیست بوجود آوردند. از آنجا که طبیعت رفتار نابخردانه را پاسخ می­دهد بنابراین حق نداریم این منابع را که در طول هزاران سال در اختیار ما قرار گرفته، خودخواهانه استفاده و نسل آینده را ازآن محروم کنیم. کافی است نظری بر تجربه و رفتار گذشتگان در قبال محیط زیست(مصنوع و یا غیرمصنوع) داشته باشیم و رویکردی را که به منابع داشتند به کارگیریم، مصرف بی رویه نداشته باشیم و در نهایت ظرفیت­های محیط زیست خود را بشناسیم. تنها معلمی که می تواند رفتار و تعامل درست با سرزمین، طبیعت و محیط زیست را به ما بیاموزد، میراث فرهنگی است.

در اکثر کشورهای جهان درختان کهنسال در مناطقی یافت می شوند که ردپایی از انسان دیده نشده و از خطر وجود انسان در امان بودند. اما در ایران کاملاً برعکس است، درختان کهنسال جایی هستند که انسان­ها حضور دارند چون ایران سرزمین کم آبی است اگر مراقبت و پرستاری نباشد، طبیعت سالمی نخواهیم داشت. ایرانی ها همواره به نوامیس طبیعت احترام می گذاشتند زیرا می دانستند حیات خودشان در گرو حیات سرزمینشان است و سرزمینشان طوری نیست که همه­ی مواهب و نعمتهایش در بالاترین لایه قرار داشته باشد.

قدری خردمندی می­خواهد که ظرفیت­های بالقوه را به فعلیت درآورد و برای آیندگان سرمایه گذاری کرد. بطور نمونه سرزمین کم آبی مانند یزد، امروزه به شهر درخشانی مبدل شده که از لحاظ معماری، شهرسازی و صنایع دستی شاهکار محسوب می شود و در میراث فرهنگی جهانی به ثبت رسیده است. راز موفقیت آن در شناختن مواهب و موانع

این ســرزمین است. از نمــونه فعالیــت­های بارز در این شهــر این است که در برهــه ای از تاریخ، افرادی منبع آبی ( سفره زیرزمینی) را در پای کوه شناسایی کرده، چاهی حفر کرده و تونلی را به طول 80 کیلومتر در زیرزمین طراحی کردند سپس آب را از یک منبعی به جای دیگر رساندند که حاصل آن قناتی به نام قنات زارچ با طول 80000 کیلومتر( شریان حیاتی یزد و هزاران رشته قناتهای دیگر) است. طبیعتاً افرادی که بانی این قنات و قنات های دیگر مانند قنات قصبه گنــاباد هستند به اندیشــه بهــره­برداری صرف در دوره مدیریت و یا حکومت خودشــان نبودند بلکه خود را موظف می دانستند که  نتیجه و حاصل فعالیت آنان برای آیندگان مفید و کاربردی باشد.

گذشتگان به ارتباط همه جانبه­ی ارکان طبیعت با یکدیگر پی برده بودند، آنها می دانستند اگر خللی به محیط زیست وارد شود پاسخش در جای دیگر داده می شود. بطور نمونه در برهه ای از تاریخ، در منطقه شمال کشور نسل گوزن سرخ رو به انقراض بود. بعد از مدتی با مطالعات بسیار پی بردند که در محل زندگی گوزن­های سرخ یک رودخانه و چندین باتلاق وجود داشته، البته پشه هایی دارد و در فصولی از سال با نیش خود منجر به مرگ گوزن­ها می­شوند. گوزن­ها برای مقابله با این حشرات، خودشان را گل آلود می کنند و به واسطه آن لایه­ای از گل روی بدنشــان ایجاد می شود که مانع از نفوذ نیش پشه ها می گردد. با دقت نظر بسیار مشخص شد که در چند سال گذشته سدی بر مسیر آن رودخانه ایجاد شده، باتلاق ها خشک شدند و وقتی گوزن ها گزیده می شوند، می میرند. بدین ترتیب اقدام نسنجیده از سوی انسان­ها عوارض و خساراتی را برای جانوران آن منطقه به بارآورده بود. بنابراین یاد گرفتیم اگر می خواهیم پایا بمانیم و به انحطاط کشده نشویم، به هر آنچه که خداوند آفریده احترام بگذاریم و حق و حقوق طبیعت را به رسمیت بشناسیم.

گذشتگان نگاه پرستارانه­ای به طبیعت داشتند. بطور نمونه افرادی بودند که ملک و دارایی خود را وقف کرده تا درآمد حاصل از آن صرف تغذیه جانوران در فصل سرما شود. میــراث فرهنـــگی ایران در ارتباط با محیط زیست مملو از مثال هاست که هر یک از آنها قصه­ای برای خود دارد. هر کدام از قصه­های واقعی می توانند دستمایه ی ما قرار گیرند تا از آنها برای آموزش کودکان خود استفاده کنیم. اگر چه هر کدام روایت جالبی دارد اما از آنجا که کودکان چندان حوصله شنیدن حرف های جدی را ندارند باید این جریانات را در قالب قصه و بازی به آنها یاد داد.

از قضا فرهنگ ما فرهنگ قصه محور است. اگر رجعتی به آثار فاخر ادبی خود داشته باشیم، مهمترین آثار ادبی ما در قالب قصه گفته شده است مانند قصه هزار و یک شب، شاهــنامه فردوسی، کلیله و دمنه، خمســـه نظامی گنجـــوی،

مثنوی معنوی مولوی، ... همچنین قرآن که ساختار قصه گونه دارد. یکی از دلایلی که امروز نمی توان با کودکان ارتباط برقرار کرد، نداشتن قصه است. البته قصه الزاماً نباید مکتوب باشد، فیلم ها هم قصه مناسبی ندارند.

جای بسی تأمل دارد که قصه و بازی نقش بسیار مؤثری در ایستادگی ما در طول تاریخ داشته است. بسیاری از آثار ادبی حماسی دریک دوره تاریخی شکوفا شدند که قبل از آن با یک شکست تاریخی مواجه بودیم  و پس از آن به مدد قصه مجدداً توان خود را بدست آوردیم. مدت­هاست که قصه خوب نداریم و در قصه هایمان نیز قهرمان نداریم. به هر حال قصه و بازی دو ابزار مهم غیرقابل تفکیک هستند که به واسطه ی آن می توانیم ارزش­های خود را به کودکان منتقل کنیم. زیرا هر یک از قصه ها و بازی ها پیام­های کاربردی و نکات آموزنده­ای برای کودکان دارد. امروزه کودکان ما تحت تسلط و سیطره مطلق انیمیشن­ها، بازی­ها و قصه­های غربی هستند. اگرچه که هر قصه خوبی را باید شنید و از هر آنچه که پیام انسانی داشته باشد باید بدرستی استفاده کرد. اما سخن اینجاست، با توجه به اینکه فرهنگ عظیم ما، دنیا را حیرت زده می کند و ظرفیت­های بسیاری در اختیار داریم، چرا نباید این ظرفیت­ها را بکار بگیریم تا دنیا هم در جریان آن قرار گیرد.

پرسش و پاسخ:

پرسش:

درجلسه­ای از مروج محیط زیست شنیدم، حمایت های  بی رویه ی مردم شهر تهران از سگ ها و گربه ها منجر به بروز مشکلاتی در چرخه طبیعت شده و اخیراً حیوانی که در کوه­های اطراف تهران خوراک سگ ها بوده، تعداد آنها بسیار افزایش پیدا کرده است. به نظر شما این موضوع چقدر می تواند صحت داشته باشد که مهربانی با طبیعت(حیوانات، گیاهان، ...) منجر به ایجاد خلل در چرخه طبیعت می­شود ؟

 

 

پاسخ:

من از نتیجه این موضوع اطلاعی ندارم. چون قطعاً باید یک فعالیت علمی و تحقیقی در مورد آن صورت گیرد که افراط در غذا دادن به حیوانات ممکن است چرخه طبیعت را برهم زند. در صحبت هایم رویکردهای کلان انسان ایرانی

در طول تاریخ با محیط زیست را عرض کردم، تحقیقاً نظرم این نبود که در تهران و با چه اقتضاعاتی می توان این کار را انجام داد. بلکه نگاه ما ایرانیان در سراسر کشور بدین گونه است که باید با طبیعت مهربان بود. بطور نمونه در منطقه دردشت اصفهان مقبره­ای متعلق به همسر یکی از پادشاهان ایلخانی است که روی سنگ قبرش در قالب یک گل به اندازه دو کف دست حفره­ای ایجاد کرده­اند، حکمت آن در این بوده که در اثر بارش برف و باران، آب جمع شود تا حیواناتی که از آنجا گذر می­کنند، بواسطه نوشیدن آب، تشنگی آنها مرتفع گردد و یا در کتاب "جامع التواریخ تالیف خواجه رشیدالدین فضل ا... همدانی"، ذکر شده که غازان­خان یکی از پادشــاهان مغول در منطقه­ای از عراق به شکار می رود و متوجه می شود که حیوانات آن منطقه (آهو، گوره خر، ...) بسیار لاغر و نحیف هستند. با کمی دقت متـوجه می شود بر اثر خشکسالی این بلا سرشــان آمده تا اینکه دستور می دهد از رودخانه فرات، نهری به آنجا بکشند و جدول هایی درست کنند تا مشکل کم آبی برطرف شود. البته باید توجه داشت، ایشان با نگاه دام این کار را برای حیوانات آن منطقه نکرده و تنها به واسطه شکار و بطور اتفاقی در جریان این امر قرار گرفته است. منظور این است که باید با طبیعت مهربان بود و اگر نفس سلیم هر فردی دچار خدشه نشده باشد، می­داند چطور با حیوانات و طبیعت بدرستی رفتار کند.   

در حال حاضر دستورالعمل خاصی در خصوص موردی که شما فرمودید، ندارم. احتمالاً مروجین این امر، راه کاری برای این فرایند دارند. بی تردید برخورد صحیح با طبیعت و حیوانات کار درستی است زیرا ما خواه­ناخواه در اکوسیستم دخالت کردیم و شاهد عوارض آن نیز هستیم. بطور نمونه در کوه­های البرز هر چشمه­ای که مشاهده شده، به عنوان آب معدنی و مصارف دیگر، در معرض فروش گذاشته شده، سپس چشمه را مسدود کرده. به واسطه این فرایند حیوانات آن محدوده با بی آبی مواجه شده و برای رفع تشنگی خود نیاز به طی کردن مسیرهای طولانی هستند.

 

 

پرسش:

استراتژی فرهنگی سازمان میراث فرهنگی به عنوان یک سازمان متولی در حوزه فرهنگ برای کودکان و نوجوانان چیست؟

 

پاسخ:

سازمان میراث فرهنگی در حوزه پرورش کودکان و انتقال ارزش های فرهنگی و محیط زیست ایران به کودکان، فعالیت­هایی انجام داده است ولی در قیاس با آنچه که باید انجام می شده، بسیار ناچیز است. بطور نمونه در دو سال گذشته رویدادی به نام نوروزگاه تعریف کردیم، به واسطه آن در هر شهر و آبادی در سطح کشور جایگاهی برای برگزاری جشن نوروز طراحی شد تا مردم آن منطقه منطبق با آداب و رسوم سرزمین خودشان جشن نوروز را در آن جایگاه برگزار کنند.

هر چقدر یک فرهنگ متنوع تر باشد انعطاف و امکانش برای زیست و ادامه بیشتر است. معمولاً فرهنگ هایی که ساده و یکدست هستند، به زودی از بین می روند. با توجه به اقلیم بسیارمتنوعی که در ایران داریم، در فرهنگ خود دچار تنوع قومی و فرهنگی شدیم. متأسفانه فرهنگ ما به سمت یکدستی وuniform  شدن پیش می­رود. بطوری که همه تلاش می­کنند فرزندانشان با لهجه­ای به معیار لهجه تهرانی صحبت کنند. به همین خاطر بسیاری از لهجه­ها و گویش­ها در حال از بین رفتن است. همه تلاش می­کنند مثل تهرانی­ها لباس بپوشند و این امر منجر به کمرنگ شدن حضور لباس­های سنتی و محلی در شهرستان­ها شده است. همه تلاش می کنند مانند تهران سفره هفت سین داشته باشند در حالیکه ما سفره­های نوروزی داشتیم، این سفره­ها در شهرستانهای مختلف با یکدیگر متفاوت است و الزاماً همه هفت سین نیستند. منظور این است تهران مانند الگویی شده که همه سعی می­کنند از آن کپی برداری کنند. اتفاقاً یکی از اقدامات مهمی که ما انجام می دهیم، تأکید بر تنوع ها و حفظ آنها است. زیرا تا زمانی که تفاوت وجود داشته باشد، بهانه ای برای گفت و گو و ارتقاء خواهیم داشت. اگر این بهانه از بین برود اضمحلال شروع می شود. به هر حال

ظرفیت ما محدود است و در حد مقدوراتمان فعالیت­هایی انجام می دهیم و کارهای نکرده بسیار است. ضمن اینکه فرهنگ ایران یک فرهنگ مردم محور است.

عالی­ترین مرجعی که در مورد سیاست گذاری کلان فرهنگی در کشور تصمیم می گیرد، شورای عالی انقلاب فرهنگی است. ولی میراث فرهنگی بعنوان یک سازمان عضو این شورا نیست و این اتفاق بسیار ناخوشایندی است. در حالی که فرهنگ ما جدا از میراث فرهنگی نیست. البته پسندیده است که از سازمان ها انتظار داشت اما همه انتظارها را نباید از سازمان­ها و دولت داشت. فرهنگ ایران یک فرهنگ مردم محور است چرا که خود مردم بسیاری از کارها را انجام دادند، نگهدار و نگهبان بسیاری از موارد بودند و دولت ها معمولاً تبعیت کردند. بطور مثال می توان یادی از فرهنگ آشپزی ایران کرد. سه مکتب مادر آشپزی(چینی، رومی، ایرانی) در جهان وجود دارد. دو فرهنگ چینی و رومی از دربار به مردم تزریق شده در حالیکه در آشپزی ایرانی عکس این قضیه اتفاق افتاده است چون در تمامی سلسله­ها آشپزها را از مردم انتخاب می­کردند.

 

پرسش:

برای اینکه مخاطبین ما در مراکز فرهنگی هنری کانون یک تجربه میدانی داشته باشند تا بطور عملی با محیط زیست آشنا شوند، نقطه شروع مربیان مراکز کانون پرورش فکری از کجا باید باشد ؟

پاسخ:

می توان به واسطه بخشنامه­ای از همکارانمان درسازمان­های میراث فرهنگی در استان­ها و شهرستانها در خواست کنیم که در مستندسازی، ثبت، شناسایی بازی­ها و آن بخشی از میراث فرهنگی که جنبه غیرمادی و ناملموس دارد، گردآوری اطلاعات در مورد میراث فرهنگی ( اعم از میراث فرهنگی تاریخی غیرمنقول مانند بناها، آداب و رسوم، میراث شفاهی، ... ) با مراکز کانون همکاری کنند، از ظرفیت­های کانون استفاده کرده تا به تجارب ارزشمندی دست پیدا کنند. البته لازمه آن ، این است که دوستان در کانون نیز داوطلب به انجام این امر باشند تا همکاران ما در میراث فرهنگی نیز

ظرفیت­های کانون را بشناسند. زیرا هر چه این ارتباطات مستمر باشد، عایدات بیشتری برای هر یک از طرفین به همراه خواهد داشت.

پرسش:

اگر امکان دارد توضیحاتی در مورد ژئوپارک بفرمایید.

پاسخ:

در کشور یک ژئوپارک داریم، - ژئوپارک یک محدوده جغرافیایی است که دارای ارزش­های میراث زمین­شناسی است و اگر تحت مدیریت درست با مشارکت مردم قرار بگیرد می توان تعریف ژئوپارک را به آن اطلاق کرد.

 ژئوپارک ها معمولاً خودگردان هستند و مدیریت ژئوپارک باید کاملاً یک مدیریت مستقل و متکی بر خودش باشد. در کشور یک ژئوپارک به شبکه ژئوپارک های جهانی ملحق شده، آن هم شبکه ژئوپارک قشم است که فعالیت­های بسیار ارزشمندی در آنجا صورت گرفته و منجر به این شده که ژئوپارک قشم بعنوان یک محدوده زیستی مشخص، رابط بین مردم و محیط زیست تعریف شود، همچنین یکی از مدل­های موفق و درست توسعه است. خوشبختانه کارهایی را هم برای کودکان انجام دادند؛ از جمله تعریف همیار ژئوپارک، کودکان را  به این امرتشویق می کند که مراقب ژئوپارک باشند، کارهایی که می توانند انجام دهند و ارزش هایی که باعث شده ژئوپارک قشم بعنوان یک ژئوپارک جهانی شناخته شود، کاملاً به آنها منتقل می شود.

پرسش:

با توجه به اینکه محیط زیست یک سری مدارس طبیعت راه­اندازی کرده است و به واسطه تسهیل گرانی کودکان و نوجوانان را با محیط زیست آشنا می­سازند، این مدارس تا چه اندازه می توانند ارتباط تنگاتنگ با مراکز کانون پرورش فکری که مخاطبین کودک و نوجوان دارد، برقرار کند.

 

پاسخ:

این مدارس ارتباط نزدیکی می توانند با مراکز کانون داشته باشند و برای مخاطبین کودک و نوجوان بسیار آموزنده است. اگر چه کودکان همواره با محیط زیست و میراث فرهنگی در ارتباط بودند، اکنون می­توان یک ارتباط ساختاری نیز برقرار کرد.

پرسش:

اگر امکان دارد کمی در رابطه با سایت های مصنوعی که طراحی کردید، توضیح دهید.

پاسخ:

یکی از تجاربی که بصورت محدود در سازمان میراث فرهنگی انجام شد و نتایج خوبی نیز در بر داشت، آشنایی کودکان با مفاهیم میراث فرهنگی و باستــان شناسی بود. در مکان هایی مانند معبد آناهـــیتا کنگاور، تخت جمــشید و نیاوران

سایت های مصنوعی طراحی کردیم؛ کودکان تحت نظر چندین باستان­شناس به کاوش می­پردازند، به آنها آموزش داده می شود که چگونه حفاری کنند و اشیاء را بدست آورند، نکات مورد نیــاز برای انجام این فعالیت به آنها آموزش داده می شود و تجارب جالبی بدست می آورند؛ بازخورد مثبتی نیز از سوی کودکان، مربیان و والدین آنها داشته است . این فعالیت ها را می توان گسترده تر کرد و اگر کانون همکاری کند که این ارتباط برقرار شود، این زمینه در سازمان میراث فرهنگی وجود دارد. همکاران من در سازمان میراث فرهنگی بیشتر درگیر کارهای اداری(استعلام، پاسخ به ارباب رجوع، ...) هستند و شاید چندان فراغت پیدا نکنند که از این دست کارها انجام بدهند اما اگر کانون داوطلب باشد و بخشی از کار را بعهده بگیرد، قطعاً سازمان میراث فرهنگی استقبال می کند و به نتیجه بسیار خوبی خواهیم رسید.

 

پرسش:

آیا آسیب شناسی این مسئله را نیز در نظر گرفتید، امکان دارد این نوع آموزش بچه ها را ترغیب کند که در بزرگسالی خودشان کاوش کنند و به نوعی حفاران غیرمجاز تربیت کنیم.

 

پاسخ:

حفاران غیرمجاز نگاهشان به ارزش های اقتصادی اشیاء تاریخی است بطوری که ممکن است یک سفالینه هزاره دوم پیش از میلاد به اندازه یک سکه دوران صفویه برایش ارزش نداشته باشد. البته در این آموزش­ها به بچه ها یادآور می شویم که هر کدام از اشیاء و آثار تاریخی یک نشانه فرهنگی هستند و دارای اهمیت بسیاری می باشند. حتی به آنها گفته می شود که چرا برخی از مکان ها حفاری نمی شوند. در ضمن این آموزش ها توسط یک باستان شناس مجرب صورت می گیرد، به آنها گفته می شود که چگونه باید با اشیاء باستانی برخورد کنیم و بعد از اینکه این اشیاء پیدا شد باید در موزه ها قرار بگیرند تا در معرض دید عموم قرار داده شود، هچنین به آنها یادآور می شود که این اشیاء چه مسائلی را باز می کند و چه معماهای تاریخی را حل می کند، ...  بنابراین کودکان به ارزش­های فرااقتصادی موضوع پی می­برند و گنج­یابی نمی کنند.

 

پرسش:

به نظر من واقعاً ضروری است که ارتباط کانون با میراث فرهنگی نزدیک تر شود. اما اینکه نحوه حفاری و کاوش به کودک آموزش داده شود تا یک شیء را پیدا کند فقط انگیزه ای در او ایجاد شده که به آشنایی با میراث فرهنگی علاقمند شود اما آنچه که کودک باید پیدا کند همان گذشته و فرهنگ سرزمینش است که می توان در قالب قصه، بازی، انیمیشن، فیلم های مستند بسیار زیبا، ... محصولات بسیار جذاب برای بچه ها تولید کرد تا اهداف ما را در این زمینه محقق کند. از آنجا که میراث فرهنگی گنجینه ای از تاریخ، قصه ها، نقش ها، .. است، باید این محصولات را برای بچه­ها تولید کند چراکه در غیراینصورت فرهنگ ما اشاعه داده نخواهد شد.

پاسخ:

خیلی ممنون از پیشنهاد شما، یک سری کارها را باید خود سازمان میراث فرهنگی انجام دهد. بطور مثال نوع ویترین، نحوه ارائه اطلاعات، ...  در موزه­ها برای آدم بزرگ ها طراحی شده است و ما در حال حاضر تلاش می کنیم تغییراتی در طراحی موزه­ها ایجاد کنیم تا متناسب با هر رده سنی پیام خودش را بدهد، این وظیفه و کار ما است. اما اینکه قصه یک قنات را چه کسی بنویسد، تصویرگری کند و یا فیلم آن را بسازد، ... شما در این زمینه محدودیتی ندارید

ما محدود هستیم. اگر چه خوب است که ما هم بتوانـــیم این کار را انجام دهیم اما کانون کارش همین است. ما می توانیم در قالب تفاهم نامه­ای، مواد و منابع را در اختیار شما قرار دهیم تا کانون این کار را انجام دهد. شما زبان کودکان را می دانید، از تخصص و شناخت لازم در حوزه کودک و نوجوان برخوردار هستید و می توانید محصولاتی در خور کودک و نوجوان تولید کنید. حدود سه سال گذشته یکی از نها های همکار ما، کتابی تحت عنوان عروسک­های نوروزی برای کودکان تولید کرد. کتابی که مخاطب آن کودک بود اما تصویرگری به ظاهر کودکانه آن طوری بود که جذابیتی برای کودکان نداشت چون آنها در این زمینه تخصص نداشتند. ما می توانیم امکانات را در اختیار کانون قراردهیم تا دست به تهیه و تولید آثار مناسب بزند. سازمان میراث فرهنگی آنچه در توانش باشد انجام می دهد، کانون هم نباید از نقش و وظیفه خودش غافل باشد. چرا که باید موضوعاتی تولید و انتخاب شود که در خور کودک و نوجوان و نیاز آنها باشد.

*****************************************************

درادامه خانم لیلا کفاش زاده مسئول دفتر کودک و نوجوان پژوهشگاه میراث فرهنگی، اظهار داشتند پژوهشگاه وسازمان میراث فرهنگی دو نهاد هستند که در کنار هم با موضوع میراث فرهنگی فعالیت می­کنند. از آنجا که وظیفه دفتر کودک و نوجوان پژوهش است، ابتدا پژوهش می کند سپس فعالیتی را در ارتباط با میراث فرهنگی با کودکان انجام می دهد. این دفتر کارگاه­های باستان شناسی برای کودکان برگزار می­کند، آموزش­هایی پیرامون میراث فرهنگی می دهد، میراث فرهنگی را به شناسنامه­ای تشبیه می کند و بچه ها را توجیه می کند که نباید گنج یابی کنند. پس از ارائه توضیحات و راهنمایی­های لازم، کودکان به کاوش می پردازند. از کانون می­خواهم با کارشناسان میراث فرهنگی مرتبط شود، به قول آقای دکتر نظری تصویرگری و کار کودک از شما، تولید محتوا از ما.

در پایان نماینده­ای از نشریه داروگ - ماهنامه‌ای برای نوجوانان - نشریه‌ای علاقه‌مند به محیطزیست و طبیعت که تلاش می‌کند بر جمع دوستان طبیعت بیافزاید.- اظهار داشت، آماده دریافت مطالب از علاقه­مندان به اشاعه محیط زیست و میراث فرهنگی جهت چاپ در نشریه می باشد.

مشخصات فیلم و صوت
سخنران : آقای دکترفرهاد نظری
محل اجرا : سالن کنفرانس شماره یک حجاب
زمان اجرا :
۱٣٩۶/٠٧/۱۶