ما یک نفر
O ne
این داستان دربارهی متفاوت بودن است. دربارهی گریس و تیپی دو خواهر دوقلوی به هم چسبیده که ناگهان باید وارد جامعه شوند؛ داستان شش ماه از زندگی دو خواهر دوقلوی بهم چسبیده، از نخستین بار حاضر شدن در مدرسه تا عمل جراحی برای جدا شدن از هم را روایت میکند. گریس دختری خجول و متواضع تیپی، پرشور و بلبلزبان و کمی هم خودخواه است. آنها شانزده سال در انزوا و به همراه پدر و مادر و خواهر کوچکترشان و مادربزرگشان زندگی کردهاند.
آنها برای دور بدون از نگاههای وحشتزده و گاه ترحمآمیز مردم شانزده سال را معلم سرخانه داشتند و فقط برای ملاقات با دکترهایشان از خانه خارج میشدند.
اما اکنون، به دلیل بیکاری پدر و فشار مالی مجبورند به مدرسه خصوصی بروند.اما برخلاف تصورشان، با مدرسه رفتن و آشنایی با یاسمین و جان تحول بزرگی در زندگیشان رخ میدهد
پیش از این گریس به داشتن حریم خصوصی، تنها بودن و جسم خود را داشتن. یا حتی معمولی بودن و دنیای انفرادی خود را داشتن فکر هم نکرده بود. حس غریب و قوی بود که در گریس به وجود آمده بود.
بخشی از اثر:
«مامان ما را با ماشین به بیمارستانِ تخصصیِ کودکان در رد آیلند میبرد تا معاینههای فصلیمان را انجام دهیم و مطمئن شویم اعضای بدنمان به اشتباه برنامهریزی نکردهاند. و امروز دکتر دریک مثل دفعههای قبل کار آموزهایش را با چشمهای از حدقه درآمده دور خودش جمع کرده و از ما میپرسد ناراحت نمیشویم شاگردهایش شاهد معایناتمان باشند؟ ناراحت میشویم! البته که ناراحت میشویم! اما چطور میتوانیم با دکرت دریک با آن روپوش سفید و گوشیِ معاینهی قلبش مخالفت کنیم؟ بنابراین شانههایمان را بالا میاندازیم و اجازه میدهیم کارآموزهای دکتر با دهانهای بههم فشرده و نگاههای شگفتزده خودشان را آنقدر جلو بکشند که پاهای همدیگر را لگد کنند و تماشایمان کنند.»
٩۱۴/