دری و بره سیاه کوچولو
Dory Fantasmagory: Dory Dory Black Sheep
این بار دُری وروجک قرار است توی مدرسه خواندن یاد بگیرد. اما روخوانیِ او نسبت به بقیهی بچهها ضعیفتر است برای همین نمیتواند با دوست صمیمیاش رُزابل همگروهی شود تا با هم کتاب بخوانند. رُزابل میتواند داستانِ بلند بخواند و دُری و جورج باید داستانهای ساده و کوتاه بخوانند.
یک روز که دری در حال خواندن کتابی بود، توی دنیای خیالاتش میرود و وارد داستان میشود. در آنجا از آقای ناگی کمک میخواهد تا بتواند بدون دردسر خواندن و نوشتن را یاد بگیرد اما در همان لحظه سروکلهِی خانم گابلگراکر پیدا میشود تا دوباره دُری را به دردسر بیندازد. یک برهی سیاه هم از توی داستان بیرون آمده و حالا دردسرهای جدید دری شروع میشود.
بخشی از اثر:
«من بتمن نیستم. دری قهرمانم! هم زورم خیلی زیاد است، هم سرعتم، هم خیالبافیهایم! اما چیزی که دری واقعا بهش احتیاج دارد، این است که یاد بگیرد کتاب بخواند.»
.
.
.
«مندریهستم،اما همه صدایم میکنند وروجک.من شش سالم است.روی صورتم یک عالمه ککومک دارم. موهایم همیشه بههمریخته است.این هم لباسخوابم است که سعی میکنم همیشه تنم باشد. ولی مهمترین چیز دربارهی من ایناست کهدوتا دنیا دارم.یک دنیای واقعی و یک دنیای خیالی»
این دو تا دنیای من مث لبستنی قیفی وانیلیشکالتی به هم پیچ خوردهاند. چیزهای واقعی و غیر واقعی با هم قاطی میشوند و مزهی عجیبوغریبی میگیرند. همیشه کلی چیز برایم اتفاق میافتد! ولی برادر و خواهرم همهاش میگویند من اعصاب خردکن هستم.تازه،میگویند غذا خوردنم هم حال بههمزن است.
٨۱٣
۵۴٧۴۶/