از طرف آبری با عشق
Love, Aubrey
اما «آبری» آنقدرقوی هست که بتواندخودش را با شرایط وفق بده. مدرسهی جدید، دوستهای جدید و خیلی کارهای جدید هستند که او قراره است برود سراغشان.
«آبری» توی راهی که می رود به خیلیها نامه مينویسد: دوست خیالیش «جیلی»، «اِیمی»، پدر و مادرش، خواهرش «ساوانا» و حتی مسیح!
کتاب « از طرف آبری با عشق » داستان دختری است یازده ساله به نام آبری که در تصادف رانندگی پدر و خواهر کوچکاش را از دست میدهد. مادر که در هنگام تصادف راننده بوده است، از نظر روانی به هم ریخته است و پس از مدتی خانه و آبری را ترک میکند و بدون این که به کسی اطلاع بدهد به خانه یکی از دوستانش در ایالتی دیگر میرود و به این ترتیب آبری ناگهان همهی خانوادهاش را از دست میدهد و خود را تنها مییابد.
سرانجام مامی، مادر مادرش که در ورمونت زندگی میکند از ماجرا با خبر میشود و او را نزد خود میبرد و کم کم مادربزرگ و بریجیت و خانوادهاش که در همسایگی آنها زندگی میکنند، جای خانوادهای را که از دست داده است، برای او پر میکنند.
- داستان کشمکش آبری با خودش و مادرش و پذیرش شرایط جدیدش است. او تصور میکند که هیچ چیزی نمیتواند جای خانواده ی از هم پاشیدهاش را بگیرد. اما وقتی که حال مادر بهتر میشود، آبری بین رفتن و ماندن دچار تردید میشود و درمییابد که او در ورمونت یک «خانواده» دارد؛ خانوادهای اگر چه از یک خون و گوشت نیستند اما میتواند به آنها اعتماد کند و در کنارشان امنیت داشته باشد. داستان هم در سه بخش به نام های ویرجینیا، ورمونت و خانه نوشته شده است که بر این تاکید دارد که مفهوم خانه و خانواده چیزی فراتر از مکان است.
بخشی از اثر:
هر لحظه ممکن بود هر کسی بمیرد چه آماده باشی چه نباشی ممکن بود ماهی خانگیات باشد یا خواهرت یا خودت هیچ چیز برای همیشه همان جوری نمیماند. ... آدم هیچ وقت نمیداند چه قدر وقت دارد.
/٩۱۴