موزهی دزدان (جلد اول از سهگانهی نگهبانان)
جلد اول از سهگانهی نگهبانان
در شهر جوئل بیصبری گناه است و بیپروایی جرم محسوب میشود. گلدی راث دوزادهساله نیز، مانند تمام کودکان شهر، همهی عمر با زنجیری حفاظتی به والدینش یا به محافظانی به نام کفیلان مقدس زنجیر بوده و هرگز طعم آزادی و استقلال فردی را نچشیده است....
قرار است در روزی خاص به نام روز جدایی، گلدی راث و سایر کودکانی که به دوزاده سالگی رسیدهاند، از زنجیر حفاطتی آزاد شئند. اما با انفجار بمبی در شهر، مراسم لغو میشود و جداییشان به تأخیر میافتد، گلدی که دیگر طاقت ندازد، زنجیر را پاره میکند و میگریزد؛ گلدی پس از فرار، به موزهی شهر پناه میبرد، اما موزه جایی نیست که همه تصور میکنند. موزه نه محل حفظ و نمایش آثار عتیقه و قدیمی بلکه محل نگهداری اسراری ترسناک و ویرانگر است که باید همواره پنهان بمانند، مبادا آن اسرار چون بلایی بر سر شهر نازل شوند...