یک روز خیلی خیلی عالی روزی است که ...

یک روز خیلی خیلی عالی روزی است که ...

زیر رده : متن ادبی
گروه سنی : ۱۱ تا ۱٣ سال
نویسنده : مهدیس اخلاقی

یک روز خیلی خیلی عالی روزی است که ...
یک روز خیلی خیلی عالی روزی است که بروید مدرسه و اعلام کنند معلم کلاس شما امروز مریض شده و نتوانسته است بیاید مدرسه و هر کاری دوست دارید انجام دهید .
تا ظهر بازی و شادی توی مدرسه و بهر وقتی به خانه برسید بوی قورمه سبزی بیاید و روی یخچال نوشته باشند؛ پسرم ما رفتیم تهران برای انجام کاری و تا شب بر نمی گردیم برو بازی کن ولی خیلی از خانه دور نشو ( مامان و بابا ). بعد هم برای خودتان قرمه سبزی بریزید و بخورید و کلی چرت بزنید تا وقتی بیدار شدید کل یخچال و کابیت ها را خالی کنید جلوی تلویزیون و خوراکی هایی مثل کیک و کلوچه و آب پرتغال و شیر کاکائئو و بیسکویت و هلو و سیب و خامه و نوشابه و چیپس و بستنی .بریزید جلوی خودتان و تلویزیون را روشن کنید و تا غروب بلنبانید و کارتون ببینید .
غروب با دمپایی لا انگشتی و زیر شلواری و رکابی بری تو کوچه فوتبال ولی امان از اون وقتی که برسید خونه و یادتون بیاید کلید رو تو خونه جا گذاشتید .
مهديس اخلاقي 12 ساله از كرج

مشخصات داستان