پرنده اشکی در چشم
ضامن محکم
پرندهی اشکی درگوشۀ چشمم...
و ابرهایی که از دریای چشمانت میگذرند
از جنگلهای بی آهو،
برای شادی هزاران دخترکشاورز
.......
شعر
پرندهی اشکی درگوشۀ چشمم...
و ابرهایی که از دریای چشمانت میگذرند
از جنگلهای بی آهو،
برای شادی هزاران دخترکشاورز
شهری دیوانه،
با تیک تاک ساعتها
با سکوت زخمها
اینک؛
من روبروی جهانی ایستادهام...
ای سر و پا و دل
چطور به سمت تو برمیگردیم ما که بی سر و پا و دلیم؟
در اینجا؛
قاب عکس ایران یاد من و هزاران من
در رواقهای تو
در ذهن آینهها
گندمها و کبوترها
خواهد ماند...
این جهان و این همه تاریکی
این حرم و این همه کبوتر
این همه آسمان و این همه خوشبختی
تا من زندگی کنم،
با غریبی آشنا با ضامنی محکم... .
تکتم دلسوز، سوم راهنمایی
/کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان مرکز دو گناباد
مشخصات شعر
زبان
:
فارسی
گونه شعری
:
شعر معیار و رسمی