بازگشت

شاعر : سمیه ابراهیمی
قالب شعر : چهار پاره

تو با سوز نفس ها و هوای خانمان سوزت
همیشه برف می پاشی «هراز» خستگی ها را
چه شیرینی تلخی داشت این کوچ زمستانی
پس از پاییز برگشتی همه دلبستگی ها را

سمیه ابراهیمی، مربی ادبی
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بهشهر

شعر

از آن قرنی که دنیا شعله های عشق را کم داشت

زمستان سردتر از آنچه فکرش را کنی بوده ست

جهان آبستن یخ های قطبی، خسته و تاریک

پراز زندان و سیم خاردار و کوچه بن بست

کسی در این میان انگار می سوزد درون خود

برادر خوانده خورشید و پنهان درگلوی شب

پر از فریاد و درد و خون، رها در دست های باد

اسیر چنگ عریانی، نشسته روبروی شب

از آن روزی که وا کردی نگاهت را به سمت ماه

زمین از عرش افتاده، قناری پر، کبوتر پر!

جنونی سرخ را تکثیرکردی در دل جاده

هم از سرمای دی بودی هم از داغی شهریور

سکوت کوه ها در من، تو در اوج هیاهوها

برای دست ها خواندی الفبای هماغوشی

فضای نیمکت ها خالی از تصویر لیلی ها

تو خون گرم مجنونی که از فرهاد می جوشی!

تو با سوز نفس ها و هوای خانمان سوزت

همیشه برف می پاشی «هراز» خستگی ها را

چه شیرینی تلخی داشت این کوچ زمستانی

پس از پاییز برگشتی همه دلبستگی ها را