خورشید خانم آفتاب کن
روزگاری دهکده ای بود کنار تخته سنگ بزرگ و سیاهی. تخته سنگ بسیار بزرگ بود و در مشرق دهکده قرار داشت و جلو تابش نور خورشید را می گرفت و جز یکی دو ساعت، بقیه روز همچون شب تاریک بود. هر وقت بچه های ده از خواب بیدار می شدند و صبحانه می خواستند، مادرها می گفتند که هنوز صبح نشده، بگذارید خورشید پیدا شود، بعد. بچه ها هم تشنه و گرسنه دور سنگ سیاه بزرگ جمع می شدند و می خواندند:
خورشید خانم آفتاب کن! یک مشت برنج تو آب کن…
تا اینکه یکی از بچه های زرنگ و باهوش دهکده تلاش کرد سرنوشت مردم آنجا را عوض کند و … .
مشخصات کتاب
ناشر
:
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
تصویرگر
:
علی اکبر صادقی
مترجم
:
روشن
زبان ترجمه
:
فارسی
تیراژ
:
۱۵٠٠٠
نسخه
قطع
:
خشتی
نوع چاپ
:
رنگی
تعداد صفحات
:
٢۴
نوبت چاپ
:
اول
نوع جلد
:
نرم
اندازه کتاب
:
٢٢×٢٤.٥
دیویی
:
دا
٣٠٠
خ ۴۴٢ ن
٣٠٠
خ ۴۴٢ ن