پسری که با پیراناها شنا کرد

The boy who swam with piranhas

نویسنده : دیوید آلموند
گروه سنی : ۱٠ تا ۱٨ سال به بالا
سال انتشار : ۱٣٩٧

«استنلی پاتز» روزگار خوشی دارد تا اینکه کارخانه‌ی کشتی‌سازی تعطیل می‌شود. آن‌وقت عمویش می‌زند توی کار تولید کنسرو ماهی! و آن‌وقت بومب!!! همه آن‌قدر غرقِ کار می‌شوند که زندگی در خانه‌ی پلاک ۶۹ خیابان فیش‌کوئی نابود می‌شود! شبی استن، خانه را ترک کند. می‌رود و توی سیرک کار می‌کند. با داستایوفسکی و نیتاشا به سفر می‌رود.

شرح کتاب

«استنلی» روزگار خوشی با عمو و زن‌عمویش دارد تا وقتی که عمویش خانه را به کارخانه‌ی کنسروسازی تبدیل می‌کند و استنلی مجبور است مدام کار کند و این وضع را دوست ندارد. روز تولد استنلی، زن‌عمویش او را به مرخصی می‌فرستد. همان روز با زن کولی آشنا می‌شود. زنی که توی سیرک کار می‌کند. او برای استنلی پیش‌گویی می‌کند که به‌زودی اتفاق‌های عجیب‌وغریبی در زندگی‌اش روی می‌دهد. همه‌چیز از آنجا شروع می‌شود. سفرهای باورنکردنی استنلی و ملاقات‌های او با آدم‌های عجیب و بالاخره ملاقات با مرد افسانه‌ای. مردی که با پیراناها، خطرناک‌ترین ماهی‌های دنیا، شنا می‌کند.

همان‌طور که استنلی سفر می‌کند و از زندگی قبلی‌اش دور و دورتر می‌شود، بیا ما برویم بالا و بالاتر تا کنار ماه و ستاره‌ها. از آنجا لحظه‌ای را تماشا کنیم که استن با «پانچو پیرلیِ» افسانه‌ای ملاقات می‌کند. پانچو از استن می‌خواهد با پیراناها شنا کند. آیا استنلی توی آکواریوم پیراناها شیرجه می‌زند؟ 

آیا آن‌قدر شجاع هست که بپرد توی آب و برود دنبال سرنوشتش؟

«پانچو پیرلیِ» افسانه‌ای مردی  است که با پیراناها، خطرناک‌ترین ماهی‌های دنیا، شنا می‌کند. استنلی طی سفری که دارد با خودش و جهان پیرامونش بیش‌تر آشنا می‌شود و درنهایت یاد می‌گیرد که با ترس خود روبه‌رو شود.

استن آخرین پشمکی را که به انگشتش چسبیده بود لیسید.

رز کولی گفت: «بهت می‌گم کی مشکلاتت تمام می‌شن.»

استن گفت: «از کجا می‌دونی من مشکل دارم؟»

ـ‌از چشمات فهمیدم. اسمت چیه، مرد جوان؟

استن گفت: «استن!»

ـ‌یه سکه بده استن!

بعد صدایش را آورد پایین و ادامه داد: «شجاع باش و بیا تو!»

استن از پله‌ی کاروان که بالا می‌رفت، برقی طلایی به چشمش خورد. برق ماهی‌های طلایی بود. همه در یک ردیف از قلاب آویزان بودند. سیزده تا ماهی طلایی ریزه‌میزه. هرکدام توی یک کیسه‌ی پلاستیک کوچولو زیر نور آفتاب شنا می‌کردند...

مشخصات کتاب
تصویرگر : الیور جفرز
تیراژ : ٢٠٠٠ صفحه
قطع : رقعی
تعداد صفحات : ٢۶۶
نوع جلد : نرم
شابک : ٩٧٨۶٠٠٨٨۶٩٠۵۴
ویراستار : مژگان کلهر
دیویی : دا
٨٢٣
/٩٢
آ٧۶٣پ

۱٣٩۶
مدت زمان اثر :