نامو دختر آفریقا
A Girl Named Disaster
نامو، دختری یازده ساله است که در روستایی کهن واقع در کشور موزامبیک زندگی می کند. او با دانش و طبق آداب و رسوم قبیله ی خود بزرگ شده است. واژه ی «نامو» در زبان محلی مرسوم در موزامبیک، به معنی فاجعه بوده و شخصیت اصلی داستان، به خاطر رسوایی ها و ناهنجاری های پیرامون خود و مادرش به این اسم نامگذاری شده است. نامو پس از دست و پنجه نرم کردن با شیوع وبا، پلنگی وحشی و ازدواجی تجویز شده توسط جادوگری شیاد، به همراه چند قطعه طلا از روستای خود فرار می کند. او قایقی دزدیده و با استفاده از تعالیم مادربزرگش، آن را به مقصد زیمباوه به حرکت درمی آورد. نامو در زیمباوه باید علاوه بر مواجهه با فشار تنهایی و بلوغ، با خطر حمله ی کرگدن ها، کروکودیل ها و سایر حیوانات درنده ی دیگر نیز روبه رو شود.
این اثر برنده ی جایزه ی نشان نیوبری سال 1997- نامزد جایزه کتاب ملی آمریکا سال 1996
بخشی از اثر:
بقیه ی دخترهای روستا هیچ وقت احساس بی قراری نمی کردند. اما نامو مثل دیگ آب جوش بود. او همیشه با خودش نجوا می کرد: «من می خواهم... من می خواهم...» اما نمی دانست چه می خواهد. برای همین هم نمی دانست از چه راهی به خواسته اش برسد.
.
.
جسم نامو، تمام روز کار می کرد؛ کشاورزی، مراقبت از بچه، شست و شو و ... وای! این همه کار طاقت فرسا! اما روحش هیچ کاری نداشت که انجام بدهد. روحش بی قرار گشته بود، برای همین، کاری هم به روحش سپرد.
.
.
نامو آنقدر حرف زد تا هوا تاریک شد و نسیم شبانگاهی خوشههای ذرت را به خشخش درآورد. دو شبح دیگر زیر نور ستارهها جلو آمدند. چهره مادر جوان بود، خیلی جوان! عینا شکل ماسیوتا. دیدن پدر کمی مشکل بود. گاهی به نظر میرسید آنجا ایستاده و گاهی تنها سایهای بود که بیصدا در امتداد نردهها قدم برمیداشت.