عمو نوروز

نویسنده : فریده فرجام
گروه سنی : ۵ تا ٩ سال
سال انتشار : ۱٣٩۵

مردی بود به نام عمونوروز که هر سال عصا‌زنان به شهر می‌آمد. بیرون دروازه شهر، باغ قشنگی بود که صاحب آن پیرزن سفید موی خوشرویی بود. هرسال روز اول بهار، پیرزن به انتظار رسیدن عمونوروز از اول صبح کارهای مختلفی می‌کرد، ولی بعد که خسته می‌شد، کمی می‌خوابید. عمونوروز می‌آمد و عید را به خانه او می‌آورد و از آنجا به شهر می‌برد. به این ترتیب، پیرزن قصه ما باز هم در این آرزو می‌ماند که عمونوروز را ببیند، جوان شود و همراه او عید را به شهر ببرد.

شرح کتاب

پیرزن می‌رفت سر حوض. فواره را باز می‌کرد. آب برق برق می‌زد و روی گل ها و بوته ها می‌ریخت. آن وقت می‌رفت و آینه‌ی پایه‌دار نقره‌اش را می‌آورد و روی قالیچه می‌نشست.

موهایش را شانه می‌زد و می‌بافت. چشم‌هایش را سرمه می‌کشد. لپ‌هایش را گلی می‌کرد. روی پیراهن تافته‌اش، نیم تنه زری می‌پوشید و چارقد زری سر می‌کرد. گلاب به موهایش می‌زد. عود روشن می‌کرد. منقل آتش را درست می‌کرد. کیسه‌ی مخمل اسفند را کنار منقل می‌گذاشت. توی کوزه‌ی قلیان بلوری، چند تا برگ گل می‌انداخت. بعد سفره‌ی هفت‌سین را می‌آورد، روی قالیچه می‌گذاشت...



مشخصات کتاب
ناشر : کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
تصویرگر : فرشید مثقالی
زبان : فارسی
تیراژ : ۴٠٠٠ نسخه
قطع : خشتی
نوع چاپ : رنگی
تعداد صفحات : ٢٨
نوبت چاپ : اول
نوع جلد : نرم
شابک : ٣ ـ ٠٣۵٨ ـ ٠۱ ـ ۶٠٠ ـ ٩٧٨
اندازه کتاب : ٢٢ * ٢٢
دیویی : ٣٩٨
٢٠٩۵۵/
ع ٣٧٣ ف
توضیحات سال انتشار : این کتاب در سال ۱٣۴۶ به چاپ رسیده و به مناسبت پنجاهمین سال تاسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال ۱٣٩۵ با ویرایش جدید منتشر شده است.
مدت زمان اثر :