پر
پر تنهایی، اسیر باد است و سرگردان و بیهدف از این سو به آن سو میرود. روزی با شنیدن صحبتهای دو کودک، پرسشی در ذهنش شکل میگیرد: «من مال کدام پرندهام؟» و پس از آن تصمیم میگیرد اصل خود را پیدا کند.
چائو وِن شوان نويسنده ي کتاب، فلسفهي سرگرداني بشر براي به دست آوردن آرامش را در قالب داستاني منسجم و زيبا مطرح ميکند. او با کنار هم قراردادن پرندههايي که نمادهايي از انواع انسانها هستند، به داستاني که نمود کامل ادبيات ناب است،دست مييابد. داستان با تصويرهاي فوقالعاده چشمنواز و پرنقش ونگارراجر ملو، رنگ زندگي به خود گرفته است.
پر کوچکی با باد به اینسو و آنسو میرفت. هر وقت باد نمیوزید، پر از حرکت میایستاد. یک روز دختر و پسری از کنارش گذشتند. آن را برداشتند تا خوب نگاهش کنند. کمی بعد دختر پرسید این پر متعلق به کدام پرنده است؟ از آن به بعد پرسشی بزرگ در ذهن پر شکل گرفت: «راستی من مال کدام پرندهام؟» و سفری پرماجرا برای کشف پاسخ این پرسش آغاز شد.
او با هر بار به پرواز در آمدن توسط باد، به پرندهای میرسد و از او میپرسد: «آیا من مال توام؟» پر برای یافتن اصل خود، حتی تا اوج آسمان میرود. او با دیدن خشونت و خونریزی عقاب، از خودش و از اوج گرفتن بیزار میشود و به زمین برمیگردد و آرامش و شادی را روی زمین مییابد…
۱٣٠
و٧٩۱پ