مندان شهر
داستانهای شاهنامه ٢٠
...ضحاک شنيده بود حکومت او به دست فريدون برچيده خواهد شد. شبي در خواب ديد فريدون به دنيا آمده است.
به فرماندههاي سپاهش گفت بايد فريدون و مادرش فرانک را نزد او بياورند. فرانک چون فهميد، دنبال سپيدا فرهی ايزدي که نگهبان فريدون بود، به بيشهزاري گريخت. در آنجا فريدون را از گاوي هزار رنگ شير داد و بالاخره سرنوشت، فريدون را به مندان شهر رسانيد و او در کنار جواناني که از ظلم ضحاک به آنجا پناهنده شده بودند، بزرگ شد.
مشخصات کتاب
ناشر
:
انتشارات خانه ادبیات
تصویرگر
:
امیر نساجی
زبان
:
فارسی
نوع چاپ
:
رنگی
تعداد صفحات
:
٢۴
نوبت چاپ
:
اول
نوع جلد
:
نرم
شابک
:
٣- ٢٧٣- ۵۴۵- ٩۶۴- ٩٧٨
بازنویس
:
محمدرضا یوسفی
دیویی
:
٣٩٨
٢٢/
ی و - م
٢٢/
ی و - م