لواشک ها

گونه : فراواقعی(سورئال) ، علمی-تخیلی
گروه سنی : ۱٢ تا ۱۶ سال

پریا! باز رفتی پایین. ببینم تو از مارمولک نمی ترسی، اونجا پر از مارمولکه!
پریا یه چیزی بگو دیگه دختر!
از اینکه جوابش را نمی دادم کفری شده بود...

شرح داستان

پریا! باز رفتی پایین. ببینم تو از مارمولک نمی ترسی، اونجا پر از مارمولکه!

پریا یه چیزی بگو دیگه دختر!

از اینکه جوابش را نمی دادم کفری شده بود.

 لواشک‌ها انگار یواشکی با من حرف می‌زدند. آنها را زیر یکی از بالشت‌های زهواردررفته‌ی گوشه زیر‌زمین قایم کردم و دویدم سمت پله ها .

دست به کمر گرفته بود و سایه‌اش بلند افتاده بود روی پله‌ها: من که می‌دونم لواشک‌ها را کش رفتی. این دفعه دیگه به مامان میگما .

اگه می خوای به مامان نگم همه ی لواشک ها را به من بده .

وای  خواهر جون لواشک کجا بود من اومده بودم که ...

اومده بود ی چه کار کنی ؟!...

به چشم های گردشده اش نگاه کردم و از بین جمله های توی ذهنم که ردیف می شدند یکی را انتخاب کردم. همانطور که از پله ها بالا می رفتم گفتم: "اومده بودم... اومده بودم... یه مارمولک بگیرم..." 

پوزخند زد و از جلو پله ها رفت کنار...

مهسا رهبری

گروه سنی: د

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان یزد- مرکز شماره1