دوربین گنجشک

داستان کودک رضوی

زیر رده : داستانک
گونه : فراواقعی(سورئال)
گروه سنی : ٩ تا ۱۱ سال
نویسنده : علی رئیسی

گنجشک کوچولوخسته وتشنه به جنگل سرسبزی رسید. دوربین کوچکش را به گردنش انداخت. کنار جوی آبی نشست تاکمی آب بخوردکه یک دفعه توسط چندپرنده محاصره شد. پرنده ها،گنجشک را پیش سلطان بردند.

شرح داستان

گنجشک کوچولوخسته وتشنه به جنگل سرسبزی رسید. دوربین کوچکش را به گردنش انداخت. کنار جوی آبی نشست تاکمی آب بخوردکه یک دفعه توسط چندپرنده محاصره شد. پرنده ها،گنجشک را پیش سلطان بردند. سلطان جنگل به گنجشک گفت: (( تو در جنگل ماچکار می کنی؟! این چیست که برگردن داری؟! اصلا کی به تواجازه داده وارد این جنگل شوی ؟!))گنجشک که هم ترسیده بود وهم تشنه وخسته ،باصدایی کوچک جواب داد: (( جناب شیر! این یک دوربین است. دوربین عکاسی. من بین انسان هابودم ومی دانم چگونه از این وسیله استفاده کنم. من به جاهای مختلف دنیا می روم وعکس می گیرم. سلطان با صدای بلندی گفت: ((ماازکجا بفهمیم که توراست می گویی؟!)) گنجشک گفت: ((می توانید عکس های داخل آن راببینید)) بعد شروع کرد به نشان دادن عکس ها. به هرعکس که می رسیدند، شیر به گنجشک می گفت: ((این عکس کجاست؟!)) گنجشک هم در مورد عکس توضیح می داد تا آن ها به عکس یک گنبدطلایی رسیدند.جناب شیر گفت:(( این عکس رامی شناسم! عکس یک حرم است که صاحب آن یک مرد مهربان است .))گنجشک گفت: (( بله درست است! پدر پدر بزرگم تعریف می کرد: این مرد مهربان یکبار آن ها را ازدست مارگرسنه ای نجات داده است.)) درهمین موقع آهو گفت: ((من این داستان را شنیده ام تازه مادربزرگم تعریف می کرد که او راهم از دست یک شکارچی نجات داده است.)) شیرخیلی خوشحال شد.ساعت ها به آن عکس نگاه کرد ،بعد به گنجشک گفت: (( عکس هایت خیلی زیبابودند.حالا به هرجایی که دوست داری برو اماباید به من قول بدهی که عکس هایت رابیاوری وبه ما نشان بدهی.)) گنجشک قبول کردو ازحیوانات آن جنگل خداحافظی کرد وبه راهش ادامه داد.


اثری از نوجوان 10 ساله علی رئیسی عضو  کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان مرکزفرهنگی هنری  سورشجان استان چهار محال و بختیاری  است.

مشخصات داستان
سال انتشار : ۱٣٩۶
سال تولید : ۱٣٩۶
زبان : فارسی