تا مات کنم شیشه اسرار وجودم
این شعر توسط قاسم امیدی مربی ادبی مرکز فرهنگی هنری کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان دهدشت سروده شده است .
شعر
تا مات کنم شیشه اسرار وجودم دیوانه شدم سرّ درونم بنمودم
آمد به سر کوی امیدم به تماشا بر پیکره زخمی من زهر فرودم
چشمان هوس باز سیاهش به خماری آمال به افسونگری خویش ربودم
در گوشه چشمان سیاهش به سپیدی تا قبله ماهر طرفش هست حدودم
نیرنگ و فسونش به امیدی نشود کار در کلبه سرمه مهرش بسرودم
مشخصات شعر
زبان
:
فارسی