کودک گل فروش
بهار که می آید
بغل بغل شکوفه ، با خود به میهمانی می آورد؛
شکوفه ی شادی،
شکوفه ی لباس نو،
شکوفه ی کفش نو
وشکوفه ی مهربانی وبه یاد هم بودن
امیر رضا نظری
شعر
بهار که می آید
بغل بغل شکوفه ، با خود به میهمانی می آورد؛
شکوفه ی شادی،
شکوفه ی لباس نو،
شکوفه ی کفش نو
وشکوفه ی مهربانی وبه یاد هم بودن.
مادرم دوباره
لبخند می زند
و بقچه ی مهربانی را برای کودک گل فروش سر چهارراه می بندد وآن وقت
ماهی قرمز کوچکم
توی تنگ می رقصد،
مادرم دوباره لبخند می زند
و من وکودک گل فروش.
خورشید هم.
امیررضا نظری چالشتری نوجوان 12ساله
عضو کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان مرکز شماره1 شهرکرد، استان چهار محال و بختیاری است .
مشخصات شعر
زبان
:
فارسی
سال انتشار
:
۱٣٩۴