آدم برفی
يك روز برفي است، نويسنده پشت ميزش نشسته تا بتواند قصهاي براي بچهها بنويسد... هر چه تلاش ميكند موفق نميشود انگار اين تهايي ديگر نميگذارد او انگيزهاي براي نوشتن داشته باشد.
بارش برف باعث ميشود به طرف پنجره اتاقش رفته و با برف حرف بزند كه بچهها در كوچه با او برف بازي ميكنند و از برفهايي كه در اتاقش ميريزد آدم برفي درست ميكند. آدم برفي جان ميگيرد و آرزوي او برآورده ميشود. اما آدم برفي نيز آرزوهايي دارد كه نويسنده آنها را برآورده ميكند. آرزوي او ديدن تمام فصول است.
«...آخه من فقط زمستونا رو ديدم...»
نويسنده و آدم برفي با هم لحظاتي سرشار از دوستي و محبت را ميآفرينند.
در پايان آدم برفي با رفتن به فصل تابستان آب ميشود اما اينبار ديگر او تنها نيست او دوست خوبي پيدا كرده كه حالا ميتواند قصه او را بنويسد.
شیوه اجرا : انسانی
مدیر و منشی صحنه : سحر چوبکار
طراح صحنه و لباس : بیتا شکاری
طراح نور و جلوههای ویژه : حمید رسولی
بازیگران : شادی جلیلیان، حامد مدرس
آهنگساز : بهمن روشنی
شاعر : آزاده فرهنگیان
طراح پوستر و بروشور : شاپور حاتمی
انیماتور : مصطفی توفیقی