حمله گرشاسب
قسمت شصت هشتم
دسته
:
شاهنامه خوانی
گرشاسب، پهلوانِ شاهنامه و نیای بزرگ رستم بود.چون منوچهر جانشینِ سلطنت ایران در آینده شد؛این موضوع برای پسران فریدون(سلم و تور)گران آمد و آنها تصمیم گرفتند منوچهر را نیز مانند ایرج از بین ببرند.توسط قاصدی از پدرشان خواستند تا منوچهر را نزدشان بفرستد و اما قاصد برگشت و اینگونه خبر آورد:
فرستاده گفت آنکه روشن بهار بدید و ببیند در شهریار
بهاریست خرّم در اردیبهشت همه خاک عنبر همه زرّ خشت
نشسته بر شاه بر دست راس تو گویی زبان و دل پادشاست
چو شاه یمن سرو دستورشان چو پیروز گرشاسپ گنجورشان
شرح
فیلم و صوت
در این داستان می شنویم:
گرشاسب،به دروازه ی شهر رسید.دست برد و کلون در را گرفت و با یک حرکت آن را شکست.با دست دیگرش لنگه در را کشید و در را باز کرد و خاک پشت در جمع شد.کاوه که دید کار از کار گذشته است فریاد زد...
مشخصات فیلم و صوت
قصه گو
:
سمیه امیری
منبع قصه
:
شاهنامه فردوسی
گروه سنی
:
٧ تا ۱٨ سال به بالا
مدت قصه گویی
:
۱٠-۵ دقیقه
موضوع قصه
:
اسطوره ای
،
حماسی
،
پهلوانی
نویسنده
:
سمیه امیری