آمدن سپاهیان ضحاک

قسمت سیزدهم

پادشاهی ضحاک،پنجمین پادشاهی در شاهنامه بود که هزار سال طول کشید.چون ضحاک پادشاه شد،اهریمن از راه های مختلف او را وسوسه کرد و همچنین باعث تبدیل دو مار بر سر شانه های ضحاک شد. ضحاک دستور داد هر شب مغز ۲ مرد را خوراک مار ها کنند.تا اینکه روزی دو نفر به نام های ارمایل و گرمایل در آشپزخانه هرروز یک نفر را فراری داده و به جای آن مغز گوسفند را جایگزین می کردند.شبی ضحاک خواب دید و تعبیر خواب آن به دنیا آمدن کودکی بود که پادشاهی را از او می گرفت و اورا در کوهی اسیر می کرد.سال ها گذشت تا اینکه فریدون،قهرمانی که پدرش به دست ضحاک کشته شده بود،علیه ضحاک قیام کرد و در غاری واقع در کوه دماوند،او را زندانی کرد و شکست داد.

شرح فیلم و صوت

در این داستان می شنویم:

شب بود و آبتین خواب پدرش را دید که به او می گفت:«از قلعه فرار کن!» آبتین با وحشت از خواب پرید و خواب خود را برای فرانک تعریف کرد.هردوتصمیم گرفتند که آبتین به حرف پدرش عمل کند.بعد از خداحافظی با همسرش آبتین سوار بر اسب،به راه افتاد.همین که از قلعه خارج شد،سپاه ضحاک به در قلعه رسیده بود...!

مشخصات فیلم و صوت
قصه گو : سمیه امیری
منبع قصه : شاهنامه فردوسی
گروه سنی : ٧ تا ۱٨ سال به بالا
مدت قصه گویی : ۱٠-۵ دقیقه
موضوع قصه : اسطوره ای ، حماسی ، پهلوانی
نویسنده : سمیه امیری