رستم و اکوان دیو
قسمت سوم(جستجوی اکوان دیو و غنیمت گرفتن اسبان افراسیاب)
اکوان دیو در شاهنامه به هیأت گورخروحشی، گلههای اسب کیخسرو را آسیب می رساند. رستم در نبرد با این دیو، هر بار که سوار بر رخش، به او یورش می برد، دیو ناپدید می شد. در این نبرد رستم، خسته در کنار چشمه ای به خواب می رود و در آن زمان اکوان به او می تازد و او را اسیر و از جا میکند و به رستم می گوید که او را به دریا افکند یا به کوهستان؟
رستم چون می داند که کار دیو واژگونه(برعکس) است، کوه را انتخاب میکند و «چون به آب افکنده می شود» با شنا خود را نجات میدهد. بعد از آن دیو را یافته با او رو به رو می شود و برای شکست او نام خدا را بر زبان می آورد تا دیو جادو به کار نبندد و سر دیو را میبرد.
پس از گذشت چند روز،رستم به چشمه زلالی رسید و تصمیم گرفت اندکی استراحت کند.اکوان دیو که رستم را از دور زیر نظر داشت ،بلافاصله با خوابیدن رستم به سمت او رفت و اورا با دستان خود بلند کرد.تلاش های رستم برای رهایی از دست دیو بی نتیجه بود...