ماجراهای بهلول

داستان طنز

نویسنده : مازیار تهرانی
گروه سنی : ۱٠ تا ۱٨ سال به بالا
سال انتشار : ۱٣٧٩

نویسنده‌ی این داستان، با زبان طنز، از حکایت‌های بهلول می‌گوید. این‌که چگونه بهلول دانا که عالم شهر بود، خود را به مجنونی زد و...

شرح کتاب

بهلول که بود؟


از خروس‌خوان صبح چیزی نگذشته بود که فریادی بلند و عجیب، خواب و بیدار را به کوچه کشاند.

چشم‌ها آن‌چه را می‌دیدند، باور نداشتند؛ شیخ و عالِم شهر، سوار بر یک تکه چوب، در کوچه‌ها می‌دوید و فریاد می‌زد: «دور شوید! اسب من لگد می‌زند!»

آن‌ها که از نزدیکان وهب بن عمرو بودند بیش از همه حیرت کردند.

یکی می‌گفت: «هارون‌الرشید قصد کشتن امام هفتم، موسی‌بن جعفر (ع) را دارد و می‌خواهد از علمای شهر فتوا بگیرد تا خون امام را بریزد. وهب بن عمرو خود را به دیوانگی زده است تا از او فتوا نخواهند.»

دیگری می‌گفت: «هارون بر وهب بن عمرو، پسرعموی خودش هم رحم نمی‌کند.»

حالا مردم شهر، همگی باور داشتند که وهب دیوانه شده است. بچه‌ها به او سنگ می‌زدند و با او چوب سواری می‌کردند...

مشخصات کتاب
زبان : فارسی
تیراژ : ٢٠٠٠٠ نسخه
قطع : خشتی
نوع چاپ : دو رنگ
تعداد صفحات : ٢۴
نوبت چاپ : اول
نوع جلد : نرم
شابک : ۶- ٧۶٣- ۴٣٢- ٩۶۴- ٩٧٨
دیویی : ٨٩٢
٧٧/
م ٨٩٨ ت