هیچ‌کس جرئتش را ندارد

رمان نوجوان امروز

گروه سنی : ۱٢ تا ۱٨ سال به بالا
سال انتشار : ۱٣٩٢

موضوع این رمان درباره‌ی چند نوجوان است که یکی از آن‌ها به نام «فتاح» تصمیم می‌گیرد برای پیداکردن دستمال سبز پدربزرگ بیمارش وارد قلعه‌ای به نام قلعه‌ی جنّی شود و دوستانش نیز او را همراهی می‌کنند و درادامه اتفاقات باورنکردنی پیش می‌آید...
داستان نوجوانانی روایت می‌شود که برای کمک به دوستی که پدر بزرگش بیمار است به دنبال او می‌روند و اتفاقاتی ترسناک رقم می‌خورد و در نهایت، داستان به آغاز جنگ تحمیلی و دفاع مقدس ملت ایران گره می‌خورد.

شرح کتاب

یک روز که در میدان‌گاهی وسط قلعه بازی می‌کردیم، یک سنگ بزرگ از بالای بام قلعه افتاد وسط ما و شانس آوردیم که بلایی سر کسی نیامد. اول فکر کردیم قسمتی از دیوار قلعه خراب شده وریخته؛ اما دیوارها سالم بود و سنگ هم از جنس دیوار نبود. معلوم بود آن را از جای دیگری آورده‌اند و انداخته‌اند روی سر ما، همه‌ خیلی ترسیدیم. زود به خانه‌هایمان رفتیم و خبر افتادن سنگ ر ا به بزرگ‌ترهایمان رساندیم...

همان روز چند نفر رفتند و سنگ را از نزدیک دیدند. آن‌طور که می‌گفتند، بعد از دیدن سنگ رفته‌بودند روی پشت‌بام قلعه تا بفهمند چه کسی سنگ را انداخته و آن‌جا روی کف کاهگلی بام جای چند سُم دیده‌بودند.

سم‌هایی به اندازه‌ی سُم گاو که معلوم نبود از کجا آمده و به کجا رفته‌اند. انگار از آسمان آمده‌بودند پایین و دوباره پرواز کرده‌بودند به آسمان...

مشخصات کتاب
زبان : فارسی
تیراژ : ۱٠٠٠ نسخه
قطع : رقعی
نوع چاپ : مشکی
تعداد صفحات : ۱۴٢
نوبت چاپ : اول
نوع جلد : نرم
شابک : ٣- ٩٧٣- ٣٩۱- ٩۶۴- ٩٧٨
ویراستار : فاطمه کاوندی
دیویی : ٣ فا ٨
۶٢/
هـ ٢٢۶ ش
ناظر هنری : هدی حدادی
مدت زمان اثر :