تشپ کال
این داستان درباره ی مردی خجالتی به نام آقای هوپی است که عاشق زنی مهربان به نام سیلور شده است. اما خانم سیلور تمام حواسش به لاک پشتش است و آرزو دارد لاک پشت عزیزش هر چه زودتر بزرگ شود. آقای هوپی برای اینکه دل خانم سیلور را به دست بیاورد قول می دهد او را به آرزویش برساند.
بخشی از اثر:
آقای هوپی در طبقه بالای ساختمان سیمانی بلندی، آپارتمان کوچکی داشت. اومرد تنهایی بود. همیشه تنها زندگی کرده بود و حالا که بازنشسته شده بود، بیشتر ازقبل احساس تنهایی میکرد.
آقای هوپی در زندگی دو چیز را عاشقانه دوست داشت. اولیگلهایی بودند که در ایوان آپارتمانش توی گلدان، کاسه و سبد پرورش میداد. تابستانهاایوان کوچکش غرق رنگ و زیبایی میشد.
دومین عشق آقای هوپی سری بود که او دربارهاش به کسیچیزی نگفته بود.
ایوان طبقه پایینی، به نسبت ایوان آقای هوپی کمی بیشترجلو رفته بود. برای همین، آقای هوپی همیشه میتوانست همه چیز آن پایین را به خوبیببیند. این ایوان متعلق به خانم زیبا و میانسالی به نام خانم سیلور بود
٩۱٠
/۴
د٢۱٩ت
۱٣٩٠