جای خالی می
Missing May
سامر از زندگی با عمه"می" و عمو "اب" لذت می برد. عمه می و عمو اب زمانی که هیچ کس سامر را نمی خواست او را به فرزندی پذیرفته بودند. اما با مرگ عمه می، همه چیز تغییر می کند. عمو اب که نتوانسته است با مرگ "می" کنار بیاید، بسیار غمگین است و سامر احساس می کند که کم کم عمو اب را هم از دست خواهد داد. سامر و عمو اب به پیشنهاد "کلتوس" برای یافتن کسی که بتواند با "می" ارتباط برقرار کند به سفری کوتاه می روند و پاسخ پرسش خود را می گیرند.
این اثر در سال ۱۹۹۲ برنده ی مدال نیوبری شده است.
بخشی از اثر :
«وقتی می مرد، بعد از مراسم، اب به تریلی برگشت، لباس خوب خود را درآورد ولباس خانه پوشید، سپس به داخل اتومبیل رفت و بقیهی شب را در آن گذراند. آناتومبیل کهنه از زمانی که یادم میآید همان جا کنار لانه سگ پارک شده بود و علفهایهرز طوری دور و بر آن را گرفته بود که اگر دقت نمیکردی نمیتوانستی آن را ببینی.و من سالها سر در نمیآوردم که چرا اب خودش را از شر این ماشین قراضه خلاص نمیکند،تا اینکه این کار او را بعد از مراسم خاکسپاری دیدم. آنوقت فهمیدم که این ماشینکهنه حتی اگر به نظر همهی مردم دنیا هم دور انداختنی میآمد اب دلیلی برای نگهداشتن آن داشت و وقتی می مرد این دلیل برای خود او هم روشن شد.»
.
.
مِي کنار تريلي ظاهر شد؛ مي که دريايي از محبت بود و بس، مي که شش سال گذشته مادر سامر بود - شش سال پر از شادي - مي که ديگر در اين دنيا نبود. اما فقط اُبِ پير، شوهر غمگين او هر از گاهي، حضور او را حس ميکرد و حرفهاي اُب در اين باره ابدا مايه خوشحالي سامر نشد. براي او همين کافي نبود که مي را چنين وحشتناک از دست بدهد، کافي نبود که يکه و تنها، همه سعي خود را به کار بندد تا اُب را که آگاهانه ميخواست خود را به دست مرگ بسپارد، زنده نگه دارد؟ او بايد خود مستقيم از مي پيامي دريافت ميکرد. بدتر از همه اينکه همکلاسي او کلتوس آندروود ديوانه هم خود را وارد ماجرا کرده بود. کلتوس نيز مانند اُب دنياي ارواح را باور داشت. او از اينکه با اُب و سامر در باغچه مي به انتظار بنشيند به شدت خوشحال بود...