آن شب که باران آمد
در این کتاب، دو داستان از خاله سلطان با تصاویری ساده و زیبا آمده است.
شرح
کتاب
آن شب هوا سرد و ابری بود و باران می بارید. خاله سلطان زیر کرسی نشسته بود و برای خودش جوراب پشمی می بافت. گربه تپلی خاله سلطان هم روی کرسی چرت می زد. خاله سلطان با خود گفت: بروم و کمی آب و علف به بز بدهم و بیایم. وقتی به طویله رسید، دید که بزش از سرما می لرزد. بز را بغل کرد و به اتاقش برد. نصفه های شب که بیدار شد کمی آب بخورد،دید که هیچ اثری از بزش نیست. با نگرانی همه خانه را جستجو کرد تا اینکه… .
مشخصات کتاب
ناشر
:
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
تصویرگر
:
پرویز محلاتی
زبان
:
فارسی
تیراژ
:
٣٠٠٠٠
صفحه
نوع چاپ
:
رنگی
تعداد صفحات
:
٢٨
نوبت چاپ
:
اول
نوع جلد
:
نرم
اندازه کتاب
:
٢٢×٢٢ سانتی متر
دیویی
:
۳۰۰ دا
آ ۱۳۶ الف
آ ۱۳۶ الف