شعر، تا سه سالگی
بخشی از متن
«حرف زدن» دغدغهی مهم پدر و مادرهایی است که تازه بچهدار شدهاند. اگر هم از یکدیگر نپرسند، از خود میپرسند که آیا بچهی من به موقع حرف زدن را خواهد آموخت؟ و مهمتر اینکه موقع درست حرف زدن بچهها چه سنوسالی است؟
همه عجله دارند که بچهشان زودتر حرف زدن را آغاز کند. همه در پی مقایسهی کودک خود با دیگر کودکان برمیآیند. در این میان، یعنی برای به نتیجه رسیدن فرآیندی که لااقل تا پایان دو سالگی حساب و کتاب مشخصی ندارد، فخر فروختنها و زخمزبان زدنها هم جای خودش را باز میکند:
- پسر من ده ماهه که بود، قشنگ حرف میزد، نمیدانم چرا بچهاش دو ساله شده و حرف نمیزند. حتماً مادرش در کودکی دیر زبان باز کرده!
- دختر من نصف بچهی تو بود که...
واقعیت این است که فرآیند زبان باز کردن بچهها، فرآیند پیچیدهای است که به عوامل متعددی بستگی دارد و شعر کودکانه نیز یکی از آن عوامل است. پدرها و مادرها در پی آن هستند که کودکانشان در درجهی اول، زود به حرف آیند و در درجهی بعد، خوب و شیرین حرف بزنند. شاید بارها شنیده باشید که: «بچهی من خیلی گندهتر از دهانش حرف میزند. تو این سنوسال حرفهایی میزند که چند سال از سنش بالاتر است.»
به عنوان جملهی معترضه میگویم که هر وقت به چنین قضاوتی دربارهی فرزند خود رسیدید، به یاد بیاورید که «در همسایگی شما هم کودک دیگری هست که مادرش دربارهی او همین قضاوت را دارد.»
و...