هشت فصل انارهای خون
پلاک ناخوانا
كجا نشسته اي و با باد مرثيه مي خواني ؟
تا كجا بيايم ؟
رد پوتين آسمان را .....
شعر
كجا نشسته اي و با باد مرثيه مي خواني ؟
تا كجا بيايم ؟
رد پوتين آسمان را ...
تا كجا بكشم ؟ منّت اين باد گم شده را ...
در هشت فصل انارهاي خون ، جا مانده اي ...
زمستان است ...
اي بي كجا جامانده از هر جا ، كجايي ؟
شرمنده نباش
از پلاكي كه ناخواناست ...
گونه ات را كه ببوسم
قنداقه اي استخوانت كه فرزندم بشود
تنفست كه كردم
حرم چهار ضلعيات روي دست ها پرواز ميكند ...
و باز به خاك مي روي
آن جا شايد نامت را
به گلايل هاي مزارت
بگويي ...
سينا ستوده / گروه سنی ه
کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان مركزمجتمع زاهدان _استان سيستان و بلوچستان
مشخصات شعر
گونه شعری
:
شعر معیار و رسمی