هر که ترا شناسد کار او باریک و هر که ترا نشناسد راه او تاریک
قسمت سوم
الهي اي سزاي كرم و اي نوازنده عالم، نه بآخر شاديست نه با ياد تو غم، خصمي و شفيعي و گواهي و حكم.
الهي هر كه ترا شناسد كار او باريك و هر كه ترا نشناسد راه او تاريك، تو را شناختن از تو رستن است و بتو پيوستن از خود گذشتن است.
الهي بر من آراستي خريدم و از هر دو جهان دوستي حضرت تو گزيدم.
الهي اگر طاعت بسي ندارم در هر جهان جز تو كسي ندارم.
الهي تا بتو آشنا شدم از خلق جدا شدم و در هر جهان شيدا شدم نهان بودم و پيدا شدم.
الهي از بنده با حكم ازل چه برآيد و بر آنچه ندارد چه بايد. كوشش بنده چيست؟ كار خواست تو دارد، بجهد خويش نجات خويش كي تواند؟
الهي اي سزاي كرم و اي نوازنده عالم، نه بآخر شاديست نه با ياد تو غم، خصمي و شفيعي و گواهي و حكم.
الهي تو دوستان را بدشمنان مينمائي، درويشان را غم و اندوه دهي، بيمار كني و خود بيمارستان كني، درمانده كني و خود درمان كني، از خاك آدم كني و با وي چندان احسان كني، ناخوردن گندم با وي پیمان كني، و خوردن آن در علم غيب پنهان كني، آنگه او را زندان كني و سالها گريان كني. جباري تو ،كار جباران كني. خداوندي تو، كار خداوندان كني، تو عتاب و جنگ همه با دوستان كني.
الهي از پيش خطر و از پس راهم نيست، دستم گير كه جز تو پناهم نيست.
الهي دستم گير كه دست آويز ندارم، و عذرم بپذير كه پاي گريز ندارم.