دامپزشک و مرد نادان

حکایت گلستان

دسته : حکایات

روزی مرد نادان و ساده لوحی دچار چشم درد شدید شد و مجبور شد به طبیب مراجعه کند اما به جای چشم پزشک به دامپزشک مراجعه کرد و از او خواست چشم هایش را درمان کند.اما دامپزشک هرچه کرد نتوانست او را متقاعد کند که به چشم پزشک مراجعه کند و مجبور شد از همان داروهایی که در چشم چارپایان می‌ریزد؛ در چشم او هم استفاده کند.چندی بعد، مرد نادان که بینایی را از دست داده بود از دامپزشک، به قاضی شکایت کرد. قاضی که از ماجرا باخبر شده بود به او گفت :دامپزشک نادان نیست بلکه تو نادانی که به جای چشم پزشک به دامپزشک مراجعه کرده ای، پس برو و با تاریکی چشمهایت باقی عمر را سپری کن.

مشخصات فیلم و صوت
اجرا کننده : مریم شفیع زاده
تنطیم پاییزه طاهری