شکست تورانیان به دست گودرز
قسمت هفتاد و نهم
گرشاسب، پهلوانِ شاهنامه و نیای بزرگ رستم بود.چون منوچهر جانشینِ سلطنت ایران در آینده شد؛این موضوع برای پسران فریدون(سلم و تور)گران آمد و آنها تصمیم گرفتند منوچهر را نیز مانند ایرج از بین ببرند.توسط قاصدی از پدرشان خواستند تا منوچهر را نزدشان بفرستد و اما قاصد برگشت و اینگونه خبر آورد:
فرستاده گفت آنکه روشن بهار بدید و ببیند در شهریار
بهاریست خرّم در اردیبهشت همه خاک عنبر همه زرّ خشت
نشسته بر شاه بر دست راس تو گویی زبان و دل پادشاست
چو شاه یمن سرو دستورشان چو پیروز گرشاسپ گنجورشان
در این داستان می شنویم:
قارن وقتی که حرف های افسر را شنید،جوان جنگلی را در آغوش گرفت و نام او را گودرز گذاشت.کاوه گفت:«نور چشم هایم،همانطور که ایرانی هارا شکست دادی،الان نیز باید جبران کنی و تورانیان را شکست بدهی.»پس گودرز سوار بر اسبش شد و به سوی تورانیان تاخت...