کاوه آهنگر(۲)
قسمت شانزدهم
پادشاهی ضحاک،پنجمین پادشاهی در شاهنامه بود که هزار سال طول کشید.چون ضحاک پادشاه شد،اهریمن از راه های مختلف او را وسوسه کرد و همچنین باعث تبدیل دو مار بر سر شانه های ضحاک شد. ضحاک دستور داد هر شب مغز ۲ مرد را خوراک مار ها کنند.تا اینکه روزی دو نفر به نام های ارمایل و گرمایل در آشپزخانه هرروز یک نفر را فراری داده و به جای آن مغز گوسفند را جایگزین می کردند.شبی ضحاک خواب دید و تعبیر خواب آن به دنیا آمدن کودکی بود که پادشاهی را از او می گرفت و اورا در کوهی اسیر می کرد.سال ها گذشت تا اینکه فریدون،قهرمانی که پدرش به دست ضحاک کشته شده بود،در کنار کاوه آهنگر،علیه ضحاک قیام کردند وفریدون در غاری واقع در کوه دماوند،ضحاک را زندانی کرد و شکست داد.
در این داستان می شنویم:
طولی نکشید که از هر کوچه و محله ای،جمعیتی به راه افتادند.ازآن طرف سربازان ضحاک،با اسلحه مقابل مردم ایستادند.دراین ماجرا، مردم خون زیادی دادند.اما سرانجام ،ضحاک اژدها به دوش،برای نجات جانش تخت پادشاهی را رها کرد و پا به فرار گذاشت...