هانس کریستیان آندرسن

دسته : نویسندگان
فعالیت : نویسنده ، شاعر ، نمایشنامه نویس

هانس کریستین آندرسن، نویسنده و شاعر دانمارکی، دوم آوریل سال 1805 در جزیره فیونی در شهر اودنسه (Odense) به دنیا آمد.

شرح بانک های اطلاعاتی

هانس کریستین آندرسن از خانواده‌ی فقیری بود. پدر هانس با وجود این‌که تحصیلات کافی نداشت، اما به خواندن داستان و نمایشنامه علاقه داشت. او داستان‌هایی را که می‌خواند، برای هانس نیز بازگو می‌کرد. از این‌رو، هانس از کودکی با کتاب‌ها و داستان‌های گوناگون مانند هزار و یک‌شب آشنا شد.

در هفت سالگی پدر هانس او را به دیدن نمایشنامه‌ای برد، از آن پس هانس تصمیم گرفت بازیگر شود. او در خانه عروسک خیمه‌شب‌بازی‌ای ساخته بود و با آن بازی می‌کرد. هانس در یازده سالگی پدرش را از دست داد و از همان زمان شروع به کار کرد. در چهارده سالگی به قصد بازیگر شدن از اودنسه به پایتخت کشورش کوپنهاگ نقل مکان کرد؛ اما به دلیل نداشتن تحصیلات و نیز خجالتی بودن کسی استخدامش نکرد. 

خوشبختانه مردی متمول به نام یوناس کالین که مدیر تئاتر سلطمنی بود متوجه استعداد هانس شد و هزینه‌ی تحصلیش را به عهده گرفت. هانس در 24 سالگی مدرسه را به پایان رساند. او برای بزرگسالان نمایشنامه و داستان‌هایی نوشت و در این کار تا حدودی هم موفق شد. او اولین داستانش را به نام "شبح پالناتکوز گریو" در سال 1822 منتشر کرد و اولین مجموعه‌ی شعرش را "سفری پیاده از کانال هولمن تا شرق آماگار" نام نهاد. این شعرها به حدی مورد توجه هنر دوستان آن زمان قرار گرفت که سبب شد هانس به دیدار پادشاه دعوت شود. پادشاه برای او مقرری قابل توجهی تعیین نمود و از آن پس زندگی هانس به طور کلی تغیی کرد و به مفهوم واقعی شهرت یافت.

هانس سپس داستان‌نویسی برای کودکان را شروع کرد. نخستین آثار آندرسن برای کودکان در سال 1835 با افسانه‌هایش منتشر شد که دو افسانه‌ی "شاهزاده خانم و نخود" و "فندک جادویی" نیز از آن جمله بود.

آن زمان بود که موفقیت‌ها و شهرت او تعدادی از منتقدان و نویسندگان کشورش را برآشفت. تا آن‌جا که هر روز مقاله‌ای علیه او منتشر می‌شد. هانس به ناچار از وطنش سفر کرد. او در هر کشور مدتی اقامت کرد و طی این اقامت‌ها افسانه‌هایش به سرعت مشهور شد؛ با آن‌که آندرسن خود به آن‌ها علاقه‌ای نشان نمی‌داد، ولی به تکمیل افسانه‌هایش پرداخت و نخستین جلد آن‌ها را با بخش‌هایی که در سال‌های 1836 و 1837 انتشار داده بود تکمیل کرد و در دسترس عموم قرار داد. سرانجام ره‌آورد سفر دو ساله‌ی هانس افسانه‌ها و داستان‌هایی شد که در مجموعه‌ای به نام "افسانه‌ها و سرگذشت‌ها" به چاپ رسید. او پس از آن، افسانه‌های دیگری از این مجموعه را نیز منتشر کرد که آخرین آن‌ها در سال 1872 به چاپ رسید.

وی تا پایان عمرش نزدیک به 157 قصه و داستان، هشت رمان، هشتصد قطعه شعر، چهار زندگی‌نامه، چند سفرنامه و تعداد بی‌شماری طراحی و کاردستی به شکل کاغذ و برش خلق کرد و در سال 1870 آخرین کتابش "همکار خوش‌شانس" (Lucky Peer) را به چاپ رساند. 

روزی یکی از منتقدان به نام گئور گبراندس از آندرسن سوال کرد، آیا او روزی داستان زندگی خود را خواهد نوشت؟ آندرسن جواب داد: من قبلا آن را نوشته‌ام، نام آن "جوجه اردک زشت" است.

هانس کریستین آندرسن، در اواخر عمر به میهن خود بازگشت و در اثر حادثه‌ای سخت مجروح شد و سه سال بعد در چهارم اگوست 1875T، در کوپنهاگ دانمارک درگذشت و همان‌جا به خاک سپرده شد. او با یک آهنگساز درباره‌ی موزیک مراسم تدفینش صحبت کرده و گفته بود: «ضربات موسیقی را برای قدم‌های کوچک هماهنگ کن. چون بیشتر کسانی که در مراسم تدفین، مرا بدرقه خواهند کرد کودکان هستند.» 

مراسم خاکسپاری عظیم و بی‌سابقه‌ای برای او برگزاری شد و پادشاه دانمارک شخصاً در تشییع جنازه‌ی هانس شرکت کرد. پس از آن به او لقب «پدر ادبیات کودکان» داده شد؛ و روز تولدش به نام «روز جهانی کودک» نام‌گذاری شد. 





مشخصات بانک های اطلاعاتی
جنسیت : مذکر