سنجابها
هزارها سال پیش نبود، صدها سال پیش هم نبود، همین چند سال پیش بود که پلنگی به جنگل بزرگ و قشنگ ما آمد و زندگی هزاران هزار پرنده و ما سنجابها را آشفته کرد. او شروع به خوردن سنجابها و پرنده ها کرد. یکی از سنجابها به او دشنام داد و پس از آن، خود مجبور شد از جنگل بزرگ بیرون برود. او به سنجابهای دیگر گفت:“ من می روم، اما یادتان باشد که شما هم نمی توانید در کنار این پلنگ، به خوبی و خوشی زندگی کنید.“
سنجاب کوچولو به جنگل دیگری رفت،اما جنگلها دستشان در دست هم بود و او را به خود راه ندادند. او به بیشه ها رفت، اما باد خبرچین، خبر دشنام او را به پلنگ در همه جا پخش کرده بود. سنجاب کوچولو، مدتها سرگردان شد، تا اینکه… .
مشخصات کتاب
ناشر
:
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
تصویرگر
:
ژن رمضانی
زبان
:
فارسی
تیراژ
:
٨٠٠٠٠
نسخه
قطع
:
خشتی
نوع چاپ
:
رنگی
تعداد صفحات
:
٢۴
نوبت چاپ
:
اول
نوع جلد
:
نرم
شابک
:
٣- ٠٧۴- ۴٣٢- ٩۶۴
اندازه کتاب
:
٢٢×٢٢
دیویی
:
دا
۵٩٠
س ۱٣۶ الف
۵٩٠
س ۱٣۶ الف