صدای آشنا
جوی آبی که در یک باغ زیبا بود، خشک و تشنه در انتظار باران بود تا پر از آب شود و به پای درختها برسد. وقتی باران بارید و جوی را پرآب کرد، نه درختها در آن نگاه کردند، نه قورباغه ها در آن شنا کردند و نه پرستوها از آن نوشیدند. جوی غمگین از لاک پشت پیر سراغ چشمه پاک و روشن را گرفت تا به آنجا برود و خود را مثل اول پاک و صاف کند، همچون آینه ای که همه درختان صورت زیبای خود را در آن ببینند. زمانی که از دشت می گذشت و به دنبال یافتن چشمه پاک بود، کلاغ سر راه او را گرفت و سعی کرد او را منصرف کند، اما جوی همچنان به جستجوی خود ادامه داد تا اینکه سرانجام به راز چشمه پاک و روشن دست یافت.
مشخصات کتاب
ناشر
:
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
تصویرگر
:
بهرام خائف
زبان
:
فارسی
تیراژ
:
۵٠٠٠٠
نسخه
نوع چاپ
:
رنگی
تعداد صفحات
:
۱۶
نوبت چاپ
:
اول
نوع جلد
:
نرم
اندازه کتاب
:
٢١×٢٥