افسانهی تیرانداز جوان
هر سال در سرزمین پسر کوچکی به نام «رعد» مسابقهی تیراندازی با تیر و کمان برگزار میشد و رعد آرزو میکرد که روزی بزرگترین تیرانداز سرزمین خود شود. در جستوجوی استادی به نام «نسیم» که خبرش از سرزمینهای دور آمده بود، رعد از سرزمین خود مسافرت میکند و پس از یافتن استاد، مانند یک شاگرد سه دستور مهم او را میپذیرد و به آنها عمل میکند و سرانجام همچون استادش تیرانداز ماهری میشود.
سه دستور مهم استاد شامل این موارد میشود : باز نگه داشتن چشمها و پلك نزدن ; چیزهای كوچك را بزرگ دیدن ;چیزهای بزرگ را كوچك دیدن .به این ترتیب رعد به تیرانداز چیرهدستی تبدیل میشود و به سرزمین خود باز میگردد .روز مسابقه تیراندازی فرا میرسد .اما در لحظه موعود كه رعد میبایست با "طوفان "رقابت كند، رعد رقیب تنومندش را آن قدر كوچك میبیند كه مسابقه دادن با او را در شان خود نمییابد .از همین رو از ادامه مسابقه خودداری میكند .
٢/
الف ٢۶۶ ش