یک شیشه گلاب
وقتی آقا مهدی دید که بیبی خانم مثل هر سال روز عید غدیر می خواهد به دیدن خانم سادات برود و یک شیشه گلاب برای او هدیه ببرد، آرزو کرد که ای کاش خودش هم میتوانست هدیهای به بیبی خانم بدهد. وقتی بیبی از در حیاط بیرون رفت، آقا مهدی مشغول کار شد و برای نامهای که نوشته بود تمبری دست و پا کرد. آنگاه به سراغ سلیم آقا رفت تا کلاه او را قرض بگیرد، شاید شبیه پستچی محله شود؛ اما چرا؟…
مشخصات کتاب
ناشر
:
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
تصویرگر
:
مهین جواهریان
زبان
:
فارسی
تیراژ
:
۶۵٠٠٠
نسخه
نوع چاپ
:
رنگی
تعداد صفحات
:
٢٠
نوبت چاپ
:
اول
نوع جلد
:
نرم
شابک
:
٣- ٠۶٠- ۴٣٢- ٩۶۴
اندازه کتاب
:
٢١×٢٤
دیویی
:
دا
٣٠٠
ی ٢٢٢ ک
٣٠٠
ی ٢٢٢ ک