یک تپه...یک گودال...
موشی و موشک که دو موش کوچک و کورند میخواهند بازی کنند، یک بازی عجیب. یکی از آنها میخواهد یک تپه یا کوه بسازد و دیگری میخواهد یک گودال بزرگ درست کند. اول با هم دعوایشان میشود ولی پس از آن میفهمند که هر دو میتوانند به یکدیگر کمک کنند و آنچه را دوست دارند سریعتر بسازند.
کتاب حاضر با نقاشیهای قشنگ و گویا نشان میدهد که چقدر فکر کردن پیش از آغاز هر کاری خوب است و باعث همکاریها و دوستیهای بیشتر میشود.
موشی، ترجیح میدهد که در گودال بخزد و چرتی بزند، ولی گودالش هنوز خیلی کوچک است.
موشک هم دست و دلش به کار نمیرود. بعد از آن همه تلاش و زحمت، تپهاش هنوز آنقدر بزرگ نشده که بتواند از بالای آن، پشت علفها را ببیند. ولی با کنجکاوی به سوی موشی سرک میکشد. دوست دارد از کار و پیشرفت او سر در بیاورد.
از آنطرف، موشی هم سعی میکند از لابهلای علفها راهی برای دیدن تپه پیدا کند و ببیند که موشک چقدر در کار ساختن تپه پیشرفت کرده است.
۵٩٠
ی ٩۶۴ ف