گربه ای که موش ها را دوست داشت

دسته : ادبیات
سال انتشار : ۱٣٩۴

روزگاری بود که موش‌ها و گربه‌ها با هم دشمن بودند و موش‌ها تا از خودشان غافل می‌شدند، سر از شکم گربه‌ها در می‌آوردند. اما میان گربه‌ها، گربه سفیدی بود که موش‌ها را دوست داشت و آنها را شکار نمی‌کرد. یک روز او به طرف شهر موش‌ها به راه افتاد و پس از صحبت با رئیس موش‌ها، قرار شد به طور آزمایشی، مدتی با یک موش کوچولو دوست شود تا پس از دیدن نتیجه، موش‌ها دوستی او را باور کنند. آیا می‌دانید نتیجه این دوستی عجیب چه شد؟

شرح کتاب

موش ها که زیر زمین، تنگ نشسته بودند و از ترس می لرزیدند، یک صدا گفتند: «ممکن نیست بیرون بیاییم. تو گربه ای و امکان ندارد دوست ما باشی.»

گربه سفید غصه دار شد و شروع کرد به گریه کردن. آن قدر گریه کرد تا دل رئیس موش ها نرم شد و گفت: «گربه جان، مثل این که تو از آن گربه های معمولی نیستی! حالا که این همه اصرار داری، باشد؛ موش کوچولویی را می فرستم پیشت، تا دوستی ات را به او نشان بدهی. اگر دوستی تو و موش ما یک هفته دوام آورد، معلوم می شود که تو دوست موش ها هستی و ما می توانیم به تو اعتماد کنیم. آن وقت تو را به شهرمان راه می دهیم!»

مشخصات کتاب
ناشر : کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
تصویرگر : عادل رستم پور
زبان : فارسی
تیراژ : ۵٠٠٠ نسخه
قطع : خشتی
نوع چاپ : رنگی
تعداد صفحات : ٢٨
نوبت چاپ : اول
نوع جلد : نرم
شابک : ٧ ـ ٠٩٢ ـ ۴٣٢ ـ ٩۶۴ ـ ٩٧٨
اندازه کتاب : ٢٢ * ٢٢
دیویی : دا
۵٩٠
گ ٣۵٢ م
توضیحات سال انتشار : این کتاب اولین بار در سال ۱٣٧٣ به چاپ رسیده و به مناسبت پنجاهمین سال تاسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال ۱٣٩۴با ویرایش جدید منتشر شده است.
مدت زمان اثر :