اقلیم هشتم
«اقلیم هشتم» با توصیف حمله مجدد لشکر صلیبیها به خاورمیانه آغاز میشود و درهمان حال و هواست که سهروردی به اتهام همکاری با صلیبیها درحلب به بند کشیده میشود. در واقع فقهای حلب که به دنبال تسویه حساب با سهروردی هستند، فضای دو قطبی جامعه درحال جنگ را موقعیت مناسبی برای تحریک سلطان صلاحالدین ایوبی میبینند تا علیرغم میلش برای دستگیری سهروردی اقدام کند. اما از آن جا که ملک ظاهر، پسرصلاح الدین حامی و دوستدار سهروردی است، ماجرا به همین سادگی پیش نمیرود.
این نویسنده و منتقد ادبی توضیح داد: شکست زمان روایت، رمان اقلیم هشتم را ازیک روایت خطی متمایز میکند و به همین دلیل مخاطب را وادار میکند که با دقت بیشتری به این متن بپردازد. دراین رمان با راوی دانای کل محدود مواجهیم که در هر فصل از زاویه نگاه یکی از شخصیتهای داستان به ماجرا نگاه میکند. بنابراین به آسانی نمیتوان تشخیص داد که حق با کدام طرف ماجراست. نویسنده که در روایت خود تلاش میکند از پرداخت اسطورهای شخصیت سهروردی پرهیز کند، بر آن است تا مخاطب را نه به تمجید از سهروردی، بلکه به تعمق در فراز و فرود زندگی این فیلسوف ایرانی وادار کند. از این رو حتی در فرازهایی از رمان شاهد نوعی نگاه انتقادی به خط مشی سهروردی از زبان این فیلسوف جسور هستیم.
ابن شداد سکوت کرد. نمیخواست بیش از این صلاحالدین را به حمایت از فرزندش تحریک کند. با آن که صلاحالدین با نظرش مخالفت کرده بود. پرسشهای زیادی در ذهنش نقش بسته بود. باید اجازه میداد به مرور زمان این پرسشها عمیقتر شوند. به همین خاطر حرف را عوض کرد: «شنیدم صلیبیها بندر عکا را به تصرف خود درآورده و به سوی شهر ارصف پیشروی میکنند.»
صلاحالدین از جا برخاست و گفت: «همین طور است. این بار فرمانده اصلیشان ریشارد است که در جنگ قبلی با دیگر پادشاهان صلیبی همراه بود. گویا این بار خودش به تنهایی فرماندهی صلیبیها را به عهده گرفته تا شاید دوباره بیتالمقدس را به چنگ بیاورند. این بار فقط از راه دریا به ما هجوم آوردهاند، جزیرهی قبرس پایگاه اصلیشان است و از آنجا برای لشکرشان قوای کمکی میفرستند.»
۶٢/٣
[ج]