روزی که همه چیز خوب می شود
برونو، موش خرمایی، پس از بیدار شدن از خواب زمستانی به جست و خیز می پردازد و سرانجام خسته در گودالی به خواب می رود.
پس از برخاستن گل قاصدک زیبایی را در مقابلش می بیند و آن دو با هم دوست می شوند. روزی گل قاصدک از برونو قول می گیرد که به او در هر شرایطی اعتماد داشته باشد و از او می خواهد که او را محکم فوت کند. برونو این کار رامی کند و گل از بین می رود . او از کار خود خیلی ناراحت
می شود.
با آمدن زمستان برونو به خواب زمستانی می رود. هنگامی که بیدار می شود دشت را سراسر گل قاصدک می بیند و به یاد حرف گل می افتد.
اثر روی مفهوم آینده نگری و برنامه ریزی تاکید میکند.
بخشی از کتاب
روزی، گل قاصدک پرسید، "به من اعتماد داری؟"
بُرونو که کمی تعجب کرده بود، گفت:" البته که به تو اعتماد دارم."
گل قاصدک برای این که مطمئن شود، دوباره پرسید،"هر اتفاقی هم بیفتد، باز به من اعتماد داری؟"
بُرونو گفت:"هر اتفاقی هم بیفتد، باز به تو اعتماد دارم."
گل قاصدک گفت:" پس می خواهم نفس عمیقی بکشی وتا می توانی محکم
فوت کنی.همه چیز خوب می شود.قول می دهم."