رابینسون کروزوئه
Robinson crusoe.
کشتی رابینسون کروزو بر اثر طوفانی سهمناک در هم میشکند و در جزیرهای متروک به گل مینشیند، کروز می آموزد که با وجود تنهایی بر طبیعت غلبه کند… اما روزی بر شنهای ساحل جای پایی میبیند و این آغاز ماجرا است.
رابینسون کروزو در آگوست سال 1651، سفری دریایی را آغاز می کند. اما والدینش با این کار مخالفند و از او می خواهند که یک حرفه ، به خصوص حقوق، را پی بگیرد. بعد از سفری پرآشوب و شکسته شدن کشتی در طوفان، اشتیاق و میل شدید کروزو به دریا همچنان باقی می ماند و او دوباره راهی سفر دریایی دیگری می شود. این سفر هم، پایان فاجعه باری دارد چرا که کشتی توسط دزدان دریایی تصاحب می شود و کروزو نیز به اسارت یکی از بومی های آفریقایی درمی آید. دو سال بعد، او به همراه پسری به نام زیوری با قایقی از آن جا می گریزد و ناخدای یک کشتی پرتغالی در سواحل غربی آفریقا که به مقصد برزیل در حرکت است، رابینسون را نجات می دهد. کروزو، پسرک را به ناخدا می فروشد و مزرعه ای برای خود دست و پا می کند.
بخش های از اثر :
بنابراین، ترس از خطر، ده هزار بار ترسناک تر از خود خطر است.
.
.
این افراد نمی توانند از چیزهایی که خدا بهشان داده، لذت ببرند چرا که فقط چیزهایی که بهشان نداده را می بینند. به نظرم، تمام نارضایتی های ما برای چیزهایی که می خواهیم، از نیاز به شکرگزاری برای چیزهایی که داریم، نشأت می گیرد.
بنابراین ما هیچ وقت به درک درستی از وضعیتی که در آن قرار داریم، نمی رسیم تا این که آن وضعیت از طریق وضعیت های مخالف و متناقض، برای ما روشن شود.