خوابی پر از گوسفند
قهرمان داستان پسرکی است که خواب به چشمانش نمیآید مادر از او میخواهد تا گوسفندها را بشمارد تا خوابش ببرد.
آقای گرگ هم بیخواب شده و همهی گوسفندها را شمرده و قایم کرده است . پسرک از او میخواهد تا گوسفندها را شمرده و قایم کرده است. پسرک از او میخواهد تا گوسفندها را آزاد کند تا آنها دوباره «به سرزمین خواب» برگردند.
شبهایی که خواب به چشمانتان نمیآید، گوسفندهای خواب من را بشمارید. هروقت خوابتان برد، همهی آنها مال شما میشوند؛ البته با تمام دردسرهایشان. خوابهای خوب ببینید و مراقب گوسفندهای من باشید!
بخشی از کتاب:
خوابم نمیبرد. برای همین شروع به شمردن گوسفندها کردم…!
یک گوسفند، دو گوسفند، سه گوسفند، چهار گوسفند، و همینطور ادامه دادم.
بالاخره خوابم بردف اما یک دفعه با صدای بع بع بلندی از خواب پریدم. یکی از گوسفندهای خوابم بود که کمک میخواست.
گوسفندم دوستهایش را گم کرده بود.
شابک ۱٣ رقمی: ٩٧٨٩۶۴٣۱٨٨۵۵٩
۶٣/