من یک مرد عنکبوتی شبیه رستم خواهم شد
«کیان» پسربچّهای است که برای گذراندن تابستان، توسطّ پدر در کتابخانهای ثبت نام میکند. مربّی او خانم «فریبا مهر» است. در کتابخانه، علاوه بر کتابخوانی، فعّالیتهای دیگری چون سفال سازی، نقد فیلم، بازی، نقّاشی و ... اجرا میشود. به زودی، بچّههای دیگری نیز در کتابخانه ثبت نام میکنند و هرکدام تجربههای جدیدی را در آن تابستان کسب میکنند. در پایان تابستان، بچّهها هنرهای خود را به نمایش میگذارند و نمایشی را تدارک دیده و در حضور پدر و مادرها اجرا میکنند و موجبات خرسندی آنها را فراهم میکنند."
یکهو یکی از بچه ها داد می زند:«خانم، مرد عنکبوتی!»
سر بالا می کنم . از پنجره های نزدیک سقف ، بابا را می بینم که روی داربست است، آن هم میله های بالای بالا. می دوم بیرون. خانم فریبا مهر هم می دود. می گوید:«چه شده است؟»
می خواهم بابا را صدا بزنم. اما جواب خانم را می دهم. می گویم: «بابای من است.» و داد می زنم:«بابا...»
۶٢/
م ۱۱٧ ب