خارپشت و لاکپشت
قصههای جورواجور
یک خارپشت بود که با یک لاکپشت همسایه بود. آنها دلشان میخواست با هم حرف بزنند. اما بلد نبودند که چه جوری با هم دوست شوند. یک روز، یک تیغ به پای لاکپشت رفت. لاکپشت دیگر نتوانست از خانه بیرون بیاید. خارپشت نگران شد. رفت خانه لاکپشت. لاکپشت گریه میکرد. خارپشت پرسید که چرا گریه میکنی. لاکپشت پایش را به خارپشت نشان داد و باز گریه کرد.
مشخصات کتاب
ناشر
:
پیدایش
تصویرگر
:
نسیم نوروزی
زبان
:
فارسی
تیراژ
:
٣٠٠٠
نسخه
قطع
:
خشتی
نوع چاپ
:
رنگی
تعداد صفحات
:
۱٢
نوبت چاپ
:
اول
نوع جلد
:
نرم
شابک
:
٢- ۱۶۶ - ٢٩۶- ۶٠٠- ٩٧٨
شابک دوره:
۱- ٢٠۴- ٢٩۶ - ۶٠٠- ٩٧٨
شابک دوره:
۱- ٢٠۴- ٢٩۶ - ۶٠٠- ٩٧٨