اقتباس برای درام کودکان و نوجوانان
مقدمه
اقتباس از قصه ها، افسانه ها و اسطوره ها سابقهای به طول عمر تئاتر دارد. نخستین نمایشنامه های تاریخ تئاتر از اساطیر مشهور الهام گرفتهاند و تأکید ارسطو بر اهمیت قصه نیز مؤید این امر است. بااینحال، به گواه معدود آثار درخشان به جای مانده از عصر طلایی یونان باستان، یک اقتباس جذاب با بیان نظرگاهی جدید و متناسب با عصر هنرمند همراه است. طبعاً این حرف به معنی بی توجهی به ملاحظات فنی اقتباس نیست؛ چرا که یک اقتباس موفق، علاوه بر ارائهی نظرگاهی روزآمد، ملاحظات مربوط به رسانهی مقصد و محدودیتها یا ویژگیهای رسانه¬ی مبدأ را نیز در نظر میگیرد.
در واقع، باید در بازآفرینی یا بازگویی مواد اقتباسی به مؤلفه های زیبایی شناختی و فنی رسانه¬ی مقصد (و در اینجا تئاتر) نیز توجه داشت. در این مورد نیز تأکیدات مکرر ارسطو پیرامون نحوهی خلق تراژدی از حماسه (یا بهطور کلی، اثر دراماتیک از اثر روایی) شاهدی بر مدعاست. (زرینکوب، 1369: 121) دراماتیزه کردن حضور راوی، تبدیل بار روایی قصه به بار نمایشی، انتخاب نقطهی شروعی مناسب، جستجوی تمهیدات لازم برای به نمایش گذاشتن انتقالات زمانی و مکانی، شخصیت پردازی، خلق گفتار نمایشی و... تنها برخی از مؤلفه هایی است که باید در دراماتیزه کردن قصه های کهن مورد توجه قرار گیرند.
به این ترتیب، در اقتباس دو وجه اصلی اثر مبدأ (یعنی درونمایه و شکل) متناسب با مجموعه ای از ملاحظات، مثل ویژگیهای رسانه¬ی مقصد و نیز نوع مخاطب دستکاری میشود.
در نظر گرفتن این عنصر یا پارامتر آخر یعنی مخاطب، در برخی از گروهها از جمله گروه کودک و نوجوان، تغییراتی گاه بسیار بنیانی را می طلبد. آیا همانقدر که لباس یک فرد بزرگسال را میشکافیم و از آن لباس دیگری برای کودک تهیه میکنیم، در مورد تبدیل آثار فرهنگی بزرگسالان برای کودکان هم آزادی عمل داریم؟ غیر از تغییر اندازهی لباس (که میتواند در حکم ملاحظات ساختاری باشد) مسائلی مثل رنگ، مدل و... (که در حکم ملاحظات درونمایهای هستند) نیز محدودیت ایجاد میکنند. این مثال مع الفارق نشان میدهد که در اقتباس برای کوچکسالان طیف وسیعتری از ملاحظات درونمایه ای و ساختاری مطرح میشود.